

مناطق عملیاتی دوران هشت ساله دفاع مقدس و یادمانهای ایجاد شده در مناطق اروندکنار، شلمچه، فکه، طلاییه و شهرهای آبادان و خرمشهر از جاذبه های گردشگری دوران دفاع مقدس استان خوزستان به شمار می روند. حرم های شهیدان گمنام و موزه های طبیعی دفاع مقدس به عنوان یادمانهای استان خوزستان به شمار می آیند و همه ساله صدها هزار نفر از سراسر کشور برای تجدید بیعت با آرمانهای شهدای والا مقام دفاع مقدس از این یادمانها بازدید میکنند .
یادمان های : دهلران - شرهانی - امام زاده عباس(ع) - دو کوهه - اندیمشک - دزفول پادگان چهارم شکاری و امام زاده سبزه قبا - فتح المبین - شوش دانیال - سایت موشکی 4 و 5 و رادار - فکه - کانال کمیل و حنظله - چزابه - بستان - دهلاویه - سوسنگرد تپه های الله اکبر - بیمارستان صحرایی امام حسن(ع) - گمبوعه - هویزه - رفیع یادمان هور پلاژ شهید هاشمی - مزار شهدای هویزه - اهواز پادگان گلف یا منتظران شهادت و امامزاده علی ابن مهزیار اهوازی - شهدای هور جزیره مجنون شمالی مقتل شهید علی هاشمی - طلائیه - زید یادمان شهدای عملیات رمضان - بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) - شرق کارون یا مارد - جاده اهواز خرمشهر پادگان حمید - شهدای شیمیایی - شلمچه - خرمشهر مسجد جامع ، گلزار شهدا و موزه جنگ - نهر خین - علقمه یادمان شهدای عملیات کربلای4 - آبادان - یادمان وزیر شهید تندگویان روستای سادات - اروند کنار - پل بعثت .....





======================================================
دانـلـود نـرم افـزار مـوبـایـلـی روایـت هـمـراه ... جاوا
حـجـم 2 MB
======================================================
روی نـقـشـه و راهـنـمـا کـلـیـد کـنـیـد :

دریافت راهنمای راهیان نور جنوب کشور
دریافت نقشه راهیان نور جنوب کشور


مـرز شـهـادت

هنوز بوی خون و شهادت را می توان از لابلای سنگریزه های این منطقه استشمام کرد . فکه ، شرهانی ،طلائیه ، شلمچه ،اروند کنار ، خین ، علقمه و ... مناطقی هستند که همچون لوحی زرین بر سینه تاریخ این مرز و بوم جای خوش کرده اند .
این جا مرز شهادت است.
جایی که به راحتی می توان فاصله عرش تا فرش را در نزدیک ترین حد یافت .
اینجا همه چیز بر اساس معیار دل سنجیده می شود تا شاید آن چیزهایی را که در ز ن دگی پر پیچ و خم شهری گم کرده ایم بازیابی کنیم و برای آینده توشه ای برداریم . توشه ای که یقینا چندی است آن را فراموش کرده ایم و یادمان رفته روزی نیز برای رفتن وجود دارد.
آری خاک فکه ، شلمچه ، دشت عباس ، خرمشهر و ... وجب به وجب قدمگاه شهدا به حساب می آید .
در این مناطق نورانی آسمان به زمین پیوند خورده و به راحتی می توان نسیمی را که از حرکت بال فرشتگان ایجاد می شود احساس کرد.
اینجا سرزمین عشق است و مرز شهادت. /
طراح اردوهای راهیان نور کیست ؟
برگزاری دعای عرفه در مرز خسروی که به یک سنت حسنه تبدیل شده است، نخستین بار در سال 1372 توسط سید آزادگان ، مرحوم حجةالاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی برگزار شده بود . ایشان با جمعیت اندکی با نیت باز شدن راه کربلا که در آن سالها هنوز بسته بود و پیمودن مسیر زیارت با پای پیاده از تنگه مرصاد به مدت سه روز تا مرز خسروی پیاده روی کردند و صبح روز عرفه ، دعا برگزار کردند.
پس از چند سال و در عرفه سال 79 این جمعیت به دست کم سیصد هزار نفر از سراسر کشور رسید که به صورت کاروانی و عمدتاً با هزینه شخصی خود را به این مکان می رساندند . پس از رحلت سید آزادگان ، این مراسم با حضور آزادگان و جمعیت قابل توجهی از سراسر کشور و عمدتاً از استان کرمانشاه ، همچنان زنده و پابرجاست . سید آزادگان در گفتاری فرمود : « در ایام حج ، حاجیان به قصد کعبه بیتالله الحرام قصد قربت میکنند و ما در این ایام به قصد زیارت کعبه دلها ، حسینبنعلی (ع) رهسپار نزدیک ترین نطقه مرزی به کربلا میشویم ».
آن بزرگوار پس از آزادی و به دعوت بعثه مقام معظم رهبری و اصرار آزادگان و دوستان یک بار به مکه معظمه مشرف شدند ولی با خود عهد کردند تا با پای پیاده حرم حسین بن علی را زیارت نکنند ، بار دیگر به مکه مشرف نخواهند شد . یادآور میشود پس از نمایان شدن تأثیر معنوی این دعا و پیاده روی و کاروانهای زیارتی سید آزادگان دیدار از مناطق جنگی و در نهایت اردوهای «راهیان نور» شکل جدی به خود گرفت و فراگیر شد.

دهلران


شهر دهلران،مركز شهرستان دهلران است و در مسير جاده مهران- انديمشك واقع شده است.ارتش عراق پس از پيروزي انقلاب با سازماندهي افراد ضد انقلاب و نفوذ دادن برخي عناصر حاشيه نشين مرز به منطقه ايلام و با توسل به اقدامات رعب آور، كوشيد حاكميت نظام جمهوري اسلامي ايران را در اين مناطق تضعيف كند.اين تعرضات در شهريور 1359، افزايش يافت و در 31/6/1359 به هجوم سراسري سپاه سوم ارتش عراق به خاك دهلران انجاميد،دهلران از آغاز تا پايان جنگ بارها هدف تجاوز ارتش عراق قرار گرفت و هر بار آسيب بسياري ديد.شهر دهلران 4 مرتبه مورد اشغال عراق قرار گرفت.در حملات هوايي ارتش عراق،45 تن از ساكنان دهلران شهيد و 60 تن مجروح شدند.در مقابل،رزمندگان اسلام نيز با اجراي عمليات هاي متعدد، دشمن را سلب و مناطق تحت اشغال متجاوزين را آزاد كردند.دهلران شاهد دلاوري ها و فداكاري هاي مردان بزرگ بسياري بود و هنوز بر تارك شهر دهلران هنوز نام و تصوير مردان آسماني چون شهيدعبدالصالح امينيان،شهيد هدايت صحرايي و... به چشم مي خورد.در تاسوعاي 1381، پنج شهيد گمنام عمليات محرم در ورودي شرقي اين شهر به خاك سپرده شدند.
شرهانی

یـادمـان شـهـدای عـمـلـیـات مـحـرم ، والـفـجـر مـقـدمـاتـی ، والـفـجـر 1 ...

در كيلومتر 45 جاده دهلران- انديمشك،در منتهی اليه جاده عين خوش – چم سري (جاده شهيد خرازي) و در نزديكي پاسگاه چم سري، منطقه شرهاني و يادمان عمليات محرم قرار دارد.اين يادمان در واقع مقر گروه تفحص لشگر 14 امام حسين (ع)اصفهان بود كه در اين منطقه و محدوده فكه شمالي و زبيدات عراق به تفحص شهدا مي پرداختند و شهداي تفحص شده را در معراج شهدي آن نگهداري كرده و سپس به معراج شهداي اهواز منتقل می كردند.در سال 1388 پيكر مطهر يك شهيد گمنام در اين محل به خاك سپرده شد كه امروز زيارتگاه زائران و كاروان هاي بازديد كننده از اين منطقه است.عمليات محرم در تاريخ 8/10/1361 توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با رمز «يا زينب(س)» در اين منطقه انجام گرفت،همچنين ارتش عراق در عمليات 21/4/67 در اين منطقه تعدادي از عزيزان ارتش جمهوري اسلامي ايران به شهادت رسيده و عده اي مفقود شدند. پل دويريج:در مسير جاده عين خوش به پاسگاه چم سري پلي به روي رود خانه دويريج قرار دارد كه در شب عمليات محرم بر اثر بارندگي شديد و جاري شدن سيلابي سهمگين، رودخانه دويرج به طور غير منتظره اي طغيان كرد كرد و 30 تن از رزمندگان لشگر 14 امام حسين (ع) را كه در كنار دويرج آماده عمليات شده بودند با خود برد.اين پل اكنون به نام شهداي عمليات محرم نام گرفته است. /
شرهانی نام پاسگاه مرزی است که تقربیا در 100 کیلومتری غرب اندیمشک و در67 کیلومتری شهر دهلران مملو از موانع متعدد از قبیل مین – سیم خاردار و غیره می باشد. دو عملیات پیروزمندانه محرم و والفجریک بر قدمهای رزمندگان دلیر اسلام بوسه زد و از آن پس جاودانه شد . شرهانی یادمانی است که در میان مناطق چم هندی و چم سری و عین خوش واقع است این یادمان به همراه یادمانهای دوکوهه و فکه و فتح المبین از شمالی ترین یادمانهای جنوب است . شرهانی سرزمینی است که در آن درهای آسمان هنوز باز است. اگر روزی می خواستید از پل شهید ایوبی بگذرید و به شرهانی و زیارت شهدای گمنام شرهانی مشرف شوید یادتان باشد این پل آغشته به خون صدها شهید است و 260 کبوتر عشق از این سرزمین در شب عملیات محرم برای عبور از رودخانه دویرج در حین بارش باران و جاری شدن سیل به لقاءالله پیوستند. /
مظلومیت محرم
نام پاسگاه مرزي است كه تقريباً در 100كيلومتري غرب انديمشك واقع شده است، پاسگاهی که خاک آن در دو عملیات پیروزمند محرم و والفجر یک بر قدمهای رزمندگان دلیر اسلام بوسه زد و از آن پس جاودانه شد.
امروزه شرهانی یادمانی است که در میانه مناطق چم هندی، چم سری و عین خوش واقع است، این یادمان به همراه یادمان های دوکوهه، فکّه و فتحالمبین از شمالیترین یادمان های سرزمینهای جنوب است و متأسفانه به همین دلیل از مظلومیت بیشتری برخوردار است، و سرزمینی که هنوز در آغوش آن پیکرهای پاک و مطهر شهدای بسیاری به امانت آرمیده است، کمتر مورد توجه کاروان هاست.
از زیباترین جلوههای ماندگار در این مقرّ تفحص، صحنههای مربوط به کشف و شناسایی پیکرهای پاک شهداست.
عشایر عراقی هم مرز با ایران، سرزمینی را به خاطر دارند که در اطراف گنبدی کوچک و طلایی، صدها پرچم به اهتزاز درآمده دارد. عراقیها به مقر تفحص لشگر 14 امام حسین(ع) مستقر در شرهانی، موقف الاعلام(سرزمین پرچمها) می گویند، و آن را از مقدسات ملت ایران می دانند.
از دوکوهه که کاروان حرکت کند، به طور متوسط یک ساعت بعد می رسد به روستای عین خوش و بعد از پل زرد رنگ، می رسد به سه راهی شهید خرازی، و در جادة شهید خرازی، بعد از چند کیلومتر، به دروازة آسمان، پل شهید ایوبی، می رسد.
بچه های ارتش در کنار مقتل شهدا، ایستگاه ایست و بازرسی دارند. پس از ایستگاه، به جاده ای قدم می گذارید که در عملیات محرم محور میانی بوده و .... تا مقر تفحص ده تا پانزده دقیقه فرصت دارید که خوب به اطراف نگاه کنید و آثار جنگ و سنگرهای قدیمی را ببینید. مقتل بسیاری از شهیدان و مقتل فرمانده گردان «یا زهرا»ی حسین صادقی هم در حاشیة همین جاده است. این جاده قلب منطقه ای است که چهار عملیات بزرگ و حدود ده عملیات کوچک و چندین تک دفاع متحرک عراق را به خود دیده است. این سرزمین را عراقیها چند بار تصرف کرده اند.
در عملیات محرم، سیصد متر از خاک ایران و دویست متر از خاک عراق، به دست رزمندگان اسلام افتاد؛ ولی در 21 تیرماه 67 عراق تک سنگینی زد و تا پل ایوبی جلو آمد. بعد از حملة عراق به کویت بود که شرهانی به ایران بازگشت. /
امام زاده عباس (ع)
دشت عباس در مسير دهلران – انديمشك و در غرب عين خوش قرار دارد.اين دشت منطقه وسيعي از غرب رودخانه كرخه تا حوالي سه راهي ابوغريب را شامل مي¬شود و به دليل وجود مدفن امام زاده عباس از نوادگان حضرت عباس (ع) در آن ، بدين نام معروف شده است. ارتش عراق پس از اشغال عين خوش به سوي دشت عباس حركت كرد و تيپ 42 لشگر 10 زرهي عراق در4/7/1359 در دشت عباس مستقر شد.دشت عباس حدود 18 ماه اشغال ماند،رزمندگان اسلام به ويژه گردان انصار لشگر 27 محمد رسول ا... (ص) به فرماندهي شهيد اسماعيل قهرماني در عمليات فتح المبين نبرد سختي در اطراف امام زاده عباس داشتند كه موفق شدند بسياري از تانك ها و نفر برهاي دشمن بعثي را منهدم و اراضي اطراف مرقد امام زاده را آزاد كنند.در سال 1364 ، شش شهيد گمنام عمليات فتح المبين توسط رزمندگان لشگر 58 ذوالفقار ارتش كشف و در قبرستان كنار امام زاده به خاك سپرده شدند كه امروز زيارتگاه اهالي منطقه و زائران راهيان نور مي باشد.
دو كوهه
دو كوهه نام منطقه و پادگاني است كه در 4 كيلومتري شمال غربي شهر انديمشك و در مجاورت جاده انديمشك – خرم اباد قرار دارد.پادگان دو كوهه قبل از انقلاب يك پادگان پشتيباني براي لشگر 92 زرهي اهواز و مقرهاي نظامي جنوب غربي كشور در نظر گرفته شده بود،كه در بهمن ماه 1360 در اختيار تيپ تازه تأسيس محمد رسول ا... (ص) به فر ماندهي جاويد الاثر حاج احمد متوسليان قرار گرفت.اين پادگان عقبه يگان هاي عمل كننده در عمليات فتح المبين بود. لشگر 10 سيد الشهدا (عليه السلام) نيز در همين پادگان تشكيل و راه اندازي گرديد.امروز نام زیبای سردار بي نشان حاج احمد متوسليان بر تارك دو كوهه مي درخشد،حسينيه اش هنوز بوی عطر یاران آخر الزمانی امام حسین (علیه السلام) را دارد و صدای همت که تو را به اخلاص می خواند از آن به گوش می رسد. حسینیه گردان تخریب و قبرهای خالی محل مناجات و استغاثه ، یاد آور اخلاص تخریب چی هاست. در دو کوهه مردانی آسمانی همچون متوسلیان ، شهبازی ، همت ، چراغی ، کریمی ، دستواره ، وزوایی ، موحد دانش ، مهتدی ، سعید سلیمانی و بسیاری دیگر از یاران امام روح ا... زیسته اند. در طرفین حسینیه شهید همت دو کوهه 4 شهید گمنام آرمیده اند که زیارتگاه زائران و راهیان سرزمین نور شده اند. /
این پادگان در 5 کیلو متری شهر اندیمشک واقع شده و در دوران 8 سال دفاع مقدس مقر چند لشکر و تیپ سپاه از جمله لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص) بوده است. رزمندگان اسلام و بسیجیان مخلص با استقرار در این پادگان ضمن دیدن آموزش های لازم و سازماندهی شدن برای شرکت در عملیات های مختلف با شرکت در مراسم های عرفانی نماز و راز و نیاز های عاشقانه در دل شب هابا تقویت روحیه و ایمان خود آماده جانفشانی می شدند .قسمت جنوبی پادگان دو کوهه که هم چنان مقر لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص) است یادآور رزمندگان و شهدای عا لیقدری هم چون همت،کریمی،دستواره و ... می باشد .قسمت شمالی پادگان دو کوهه محل استقرار یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران است . /
دوکوهه السلام ای خانه عشق
آخرين ايستگاه قطار همينجا بود؛ «دوكوهه» ردپاي همه شهيدان را ميتواني در دوكوهه پيدا كني. پادگاني نزديك انديمشك كه زمان جنگ، بخش جنوبي آن سهم سپاه شد.
اينجا هنوز ديوارها زخمياند. نگاه كن شايد پوكه فشنگي گيرت بيايد به يادگار. گاهي وقتها، عراقيها بمبهايشان را يكراست سر همين پادگان خالي ميكردند.
تابلوي تيپها و گردانها را هنوز برنداشتهاند تا تو بروي و بخواني:
حمزه، كميل،ميثم، سلمان، مالك، عمار، ابوذر و ...
وقت عمليات، سكوت پر معنا و حزنانگيزي فضاي پادگان دوكوهه را فرا ميگرفت. كسي هم اگر ميماند، همهاش به اين فكر ميكرد كه حالا سينه چند نفر، سپر گلولههاي دشمن شده است؟ نه فقط ايمان و خلوص، بلكه، حس ميهنپرستي را هم بايد در چشمهاي رزمندههاي اينجا پيدا ميكردي.
اگر شلمچه را با غروبش ميشناسند، دوكوهه را هم با شبهايش ميشناسند. دل ميخواهد در تاريكي شب، لابهلاي اين ساختمانها پيچ و تاب بخورد.
اينجا اولين ايستگاه آسمان است. /
اندیمشک
اندیمشک شمالی ترین شهر استان خوزستان است و به دلیل آن که گلوگاه خوزستان محسوب می شود، از نظر نظامی اهمیت خاصی دارد . طولانی ترین بمباران تاریخ ایران نیز در 4 آذر ماه 1365 در این منطقه صورت گرفت و شهر اندیمشک ، ایستگاه راه آهن و حومه آن توسط 54 فروند از هواپیماهای دشمن بمباران شد و بیش از 300 نفر شهید و حدود 700 نفر مجروح شدند. اندیمشک در دوران دفاع مقدس میزبان رزمندگان از نقاط مختلف ایران اسلامی بوده است و همچون مادری آن ها را در آغوش می گرفت . معراج شهدای عملیات فتح المبین در این شهر قرار داشت. در تاریخ 13/12/1381 ، پیکرهای مطهر 5 شهید گمنام در ورودی جنوبی شهر دفن شدند و بر نورانیت این شهر افزودند.
دزفول
دزفول در شمالی ترین استان خوزستان واقع شده است. این شهر در دوران دفاع مقدس 169 مرتبه مورد حمله موشکی قرار گرفت ؛ به طوری که در میان کشورهای حوزه خلیج فارس به « بلد الصواریخ» یعنی «شهر موشک ها » مشهور شد ، اما مردم دلیر و خون گرم دزفول شهر را ترک نکرده و در راه دفاع از میهن اسلامی و اهداف والای خود 2600 شهید تقدیم اسلام نمودند . این شهر پس از جنگ به پاس مقاومت هایشان ، به عنوان شهر نمونه انتخاب شد. پایگاه چهارم شکاری (پایگاه وحدتی) : این پایگاه با انجام 1515 سورتی پرواز برون مرزی در زمان دفاع مقدس و تقدیم 45 شهید ، جانباز و آزاده خلبان و بیش از 534 شهید ، جانباز و آزاده غیر خلبان در دوران پرافتخار دفاع مقدس درخشیده است پایگاه وحدتی شاهد حضور مردان بزرگی چون شهیدان عباس بابایی و حسین لشگری که از افتخارات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران محسوب می شوند بوده است. این پایگاه در سال 1389 به یاد مردان آسمانی خود مفتخر به خاکسپاری یک شهید گمنام گردید. امامزاده سبز قبا : بقعه سبز قبا در کنار پل دزفول قرار دارد. بنا به روایت سید نعمت ا... شوشتری این امامزاده فرزند امام موسی کاظم (ع) می باشد. این امامزاده در ایام مقدس یکی از میعادگاه ها و محل های برگزاری نماز و دعاهای رزمندگان بود.
فتح المبین
در شمال غربی شوش و در غرب رودخانه کرخه ؛ دشت فتح المبین قرار دارد که یادآور حماسه و عملیات پیروزمندانه فتح المبین و شهدای والا مقام این منطقه می باشد. این عملیات در تاریخ 2/1/1361 با رمز یا زهرا (س) و فرماندهی مشترک ارتش و سپاه در این منطقه انجام شد. در این یادمان که در 8 کیلومتری شهر شوش واقع شده است ، 8 شهید گمنام به خاک سپرده شده اند . دشمن بعثی در روزهای اولین جنگ تا پشت رودخانه کرخه پیشروی کرد و بر شهر شوش و جاده اندیمشک – اهواز مسلط شد. رزمندگان اسلام در این جبهه یک خط دفاعی شکل داده و عملیات امام مهدی (عج) را در روزهای پایانی سال 1360 طرح ریزی و با فرماندهی شهید مجید بقایی به اجرا در آورند. این رزمندگان که قصد رخنه به سنگرهای دشمن در منطقه را داشتند در این شیارها با سنگرهای کمین دشمن درگیر شده و تعداد زیادی از ایشان در این شیارها به شهادت رسیدند. سایت های 4 و 5 رادار : این منطقه در 18 کیلومتری غرب شهر شوش و در دامنه ارتفاعات ابو صلیبی خات قرار دارد . با اشغال غرب شوش این منطقه به تصرف بعث درآمد. صدامیان برای حملات موشکی و توپخانه به شهرهای شمال خوزستان از این سایت ها استفاده می نمود . رزمندگان اسلام برای آزاد سازی این سایت ها در عملیات فتح المبین نبرد جانانه ای انجام داده و مقاومت سرسختانه عراق را درهم شکستند بعد از عملیات تعدادی از فرماندهان ارشد عراق که در این شکستند. بعد از عملیات تعدادی از فرماندهان ارشد عراق که در این منطقه عقب نشینی کرده بودند به دستور صدام اعدام یا زندانی شدند. /
سرزمين حماسه
اگر تپهها و واديهاي اين سرزمين زبان داشت از حماسههاي فرزندان اين سرزمين ميگفت؛ از پل ناجيان كه عبور ميكني به شيارهاي معروفي ميرسي كه ماههاي نخست جنگ شاهد حماسههاي بسيار بودند: شيار شيخي، شيار المهدي و شيار شليكا.
اين منطقه، عمليات فتحالمبين را در خود ديده است و امتداد اين جاده ميرسد به سايتهاي رادار چهار و پنج و ارتفاعات ابوسلبيخات و رودخانه رفاعيه.
سايتهاي چهار و پنج كه قبل از انقلاب بنا شده بودند، بهترين ارتفاع منطقه بودند و مسلط بر عراق و ايران. عراق همان اوايل جنگ دست گذاشت روي اين ارتفاعات و آنها را از ما گرفت و با استفاده از موقعيت و ارتفاع همين سايتها بود كه راحت دزفول، انديمشك، شوش و جاده انديمشك به اهواز را با موشك زمين به زمين ميزد. تازه از اين موقعيت ميشد پرواز هواپيماها را هم كنترل كرد. چشم منطقه اينجا بود. صدام هم خيلي مواظب بود كه آن را از دست ندهد. آن قدر نيرو براي محافظت از اين منطقه آورده بود كه با غرور ميگفت: اگر ايرانيها سايتها را بگيرند، كليد بصره را هم به آنها ميدهم.
دو روز از فروردين ۶۱ گذشته بود كه عمليات فتحالمبين كليد خورد. در استخاره محسن رضايي براي آزاد سازي اين مناطق سوره فتح آمد و نام عمليات فتحالمبين گذاشته شد. رمزش را هم گذاشتند: يا فاطمة الزهرا سلام الله عليها.
مرحله اول عمليات، عبور رزمندهها از شيارها بود كه به كمين عراقيها خوردند. در همين شيارها بود كه خيليها شهيد شدند. اين را گفتم كه بدون وضو وارد نشوي و قدم كه بر ميداري مواظب باشي...
چون عراق هوشيار بود مرحله اول را دوام آورد؛ حتي حمله هم كرد و تعدادي از نيروهاي ما را اسير گرفت. مرحله اول، خدا ما را نجات داد و فتح خدا آغاز شد.
مرحله دوم و سوم عمليات، عراقيها چنان ضربهاي خوردند كه راهي جز فرار نداشتند. آنها اصلا انتظار نداشتند كه ايرانيها به اين قوت جلو بيايند و به پادگان عينخوش برسند. ديگر براي آنها جاي ماندن نبود.
هفت روز از فروردين ۶۱ گذشته بود كه سايت دست رزمندگان اسلام بود؛ اما صدام به وعدهاي كه داده بود هيچ وقت عمل نكرد و اين براي او درس عبرتي نشد كه ديگر خط و نشان نكشد. در خرمشهر هم همين حرفها را زد؛ ولي دو ماه بعد از اين آنجا را هم مفتضحانه رها كرد و رفت تا ديگر جرات نكند وعده و وعيد بدهد.
در فتحالمبين، عراقيها به گونهاي غافلگير شدند كه اسناد و مدارك و چمدانهاي محرمانه بسياري از خودشان جا گذاشتند و رفتند. ماشينهايشان كه در گل گير ميكرد رها ميكردند و پا به فرار ميگذاشتند. اگر ما در طول جنگ ده كاميون سند از عراق گيرمان آمده باشد، نه كاميون آن در همين منطقه فتحالمبين بود.
اگر فتح خدا نبود و اگر ما در فتحالمبين پيروز نميشديم، با پنج عمليات هم نميشد، اين زمينهاي بزرگ و سايتها را آزاد كرد. چرا كه عراقيها تا اين مرحله حالت هجومي داشتند. از اين عمليات به بعد، عراقيها دست و پايشان را جمع كردند؛ ميدان مين گستردند و مجبور شدند به لاك دفاعي بروند.
امروز به يادبود شهيدان اين منطقه، يادمان زيبايي ساختهاند تا شايد تو بتواني در فضاي همان روزها قدم بزني. شيارهاي كوچه مانندي كه آهسته تو را از خود عبور ميدهد تا آرام آرام دلت نرم شود و آشتي كني با هر آنچه از ياد بردهاي آشتي كني، با آناني كه آرام آرام از كنار همه زيباييهاي دنياي فاني گذشتند تا به زيبايي مطلق برسند. /
شوش
شهر شوش یکی از شهرهای شمالی استان خوزستان است که بین دزفول و اهواز واقع است. با حمله رژیم بعث به میهن اسلامی مان در 31/6/1359 و پیشروی آن ها تا غرب کرخه شهر شوش خالی از سکنه شد و پیوسته مورد حملات هوایی و توپخانه ای قرار داشت. رزمندگان اسلام از این شهر به عنوان عقبه ی جبهه استفاده می کردند. شوش به دلیل بمباران و آتش دشمن در طول 18 ماه خسارات فراوانی دید و بیشتر منازل و اماکن این شهر و از جمله بخشی از مقبره دانیال نبی (ع) تخریب شد. بقعه دانیال نبی (ع) در مرکز شهر قرار دارد و به آن جلوه ای مذهبی داده است. این شهر، با عملیات فتح المبین از دید و تیر مستقیم متجاوزان خارج گردید . از امام علی (علیه السلام) روایت شده است :هرکس برادرم دانیال را زیارت کند گویی مرا زیارت کرده است. در دوران دفاع مقدس مزار حضرت دانیال (ع) محل برگزاری دعاها و زیارتگاه رزمندگان اسلام بوده است.
فکه
مـقـتـل شـهـدای والـفـجـر مـقـدمـاتـی و شـهـیـد آویـنـی و گـردان حـنـظـلـه


فکه منطقه ای است با تپه ماهورهای فراوان ، خوزستان که یکی از محورهای اصلی تجاوز و حمله ارتش بعث عراق به شمال خوزستان بوده است. دشمن پس از اشغال فکه میادین مین و موانع فراوانی در این منطقه ایجاد کرد. عملیات والفجر مقدماتی در تاریخ 18/11/1361 آغاز شد و به علت لو رفتن عملیات و تجهیزات فراوان دشمن و مسلح بودن زمین منجر به پیروزی و پیشروی نگردید. شهیدان حسن باقری و مجید بقایی که از فرماندهان بزرگ سپاه بودند قبل از عملیات والفجر مقدماتی در حین شناسایی منطقه فکه شمالی به شهادت رسیدند . محل فعلی زیارتگاه فکه ، در عملیات والفجر مقدماتی محل نگه داشتن شهدا و مجروحین لشگر 27 محمد رسول ال... (ص) و لشگر 31 عاشورا بوده که در سال 1371 پیکر مطهر 120 تن از ایشان توسط گروهی از همرزمان شهدا کشف گردید . در سال 72 هنگامی که شهید سید مرتضی آوینی به قصد روایت مظلومیت شهدای قتلگاه فکه عازم این محل بود ، بر اثر برخورد با مین به شهادت رسید. سردار شهید علی محمودوند فرمانده گروه تفحص لشگر 27 محمد رسول ال... (ص) نیز در روز عید قربان سال 79 در این منطقه هنگام جستجوی پیکرهای شهدا به شهادت رسید. /
اواخر سال 1370 "موسسهی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهی دفاع مقدس بپردازد و تهیهی مجموعهی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلمبرداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال کار تهیهی شش برنامه از مجموعهی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیهی مجموعههای دیگری را دربارهی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعهی محاصره، سقوط و باز پسگیری خرمشهر میپرداخت در ماههای آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامهی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند. در محل شهادت این شهید بزرگوار یادمانی بر پا شده به پاس بزرگداشت این شهید و شهدای والفجر مقدماتی و خاک مقدس آن سرمه چشم عاشقان است ./
فكه عطشگاه شهيدان
فكه يادآور نام چهار عمليات است: والفجر مقدماتي (بهمن ۶۱)؛ والفجر يك (فروردين ۶۲)؛ ظفر چهار (تير ۶۳)؛ و عاشوراي سه (مرداد ۶۳) فكه روايت سرزميني است كه رملهاي آن پيكر خونين بسياري از عزيزان اين سرزمين را كفن شده است.
اين روايت ساده و مختصري است از منطقه فكه كه احتمالا يا رفتهاي يا قرار است بروي و ببيني؛ اما من ميخواهم روايت دومي را هم از فكه بيان كنم روايتي كه اينقدر مختصر نباشد و گوشهاي از حقايق را به تصوير بكشد.
بسيجيها هشت تا چهارده كيلومتر را در حالي با پاي پياده از ميان رملها و ماسههاي روان فكه گذشتند كه وزن تقريبي تجهيزاتي كه همراه داشتند دوازده كيلو بود؛ تازه بعضيها هم مجبور بودند قطعات چهل كيلويي پل را نيز حمل كنند. اين پلها قرار بود روي كانالها تعبيه شود تا عبور رزمندگان به مشكل فوگاز برنخورد. تا همين جا را داشته باش تا برسيم سر موانع، اصلا عمليات والفجر مقدماتي را به خاطر همين ميگفتند عمليات موانع. هدف بسيجيها خط دشمن بود. مجموعهاي از كانالها، سيمخاردارها و ميدان مينها كه گاهي عمق آن به چهار كيلومتر ميرسيد، بچهها يكي را كه رد ميكردند به ديگري ميرسيدند. موانع معروف فكه هنوز زبانزد نيروهاي عملياتي است؛ كانالهايي به عرض سه تا نه متر و عمق دو تا سه متر و پر از سيمخاردار، مين والمر و بشكههاي پر از مواد آتشزا.
دشمن با هوشياري مينها را زير رملها و ماسهها كار گذاشته بود و چون بيشتر عملياتها در شب انجام ميگرفت تا چند نفر روي مين پرپر نميشدند بقيه از وجود ميدان مين باخبر نميشدند. اكثر رزمندگان دشت فكه نوجوانان و جواناني بودند كه عزم و اراده قويشان آنان را سدشكن كرده بود، حالات معنوي و روحي آنها به قدري بينظير بود كه با اشتياق براي عمليات آماده ميشدند.
فكه را قتلگاه ميگويند؛ قتلگاه شهيدان خودش يك سرزمين پهناور مملو از رمل و ماسه، با چند تا تپه ماهوري و نيروهايي كه در محاصره دشمن داخل شيار بين دو تپه پناه گرفته، شيار پر از مين والمر، آتش دشمن متمركز بر شيار سه روز مقاومت، بدون آب و غذا و سرانجام قتلعام.
در محور لشگر ۱۷ عليبنابي طالب، بچهها در ساعت ده شب با دشمن درگير ميشوند و خط دشمن شكسته ميشود. جنگ شديدي درميگيرد. شهيد زينالدين دستور ميدهد بچههاي مهندسي سريعا اقدام به زدن خاكريز كنند اما حجم شديد آتش دشمن مانع ميشود و سرآغاز حماسه مظلومانهاي در فكه شكل ميگيرد، حدود ساعت ۲:۱۵ شب خبر ميرسد مهمات بچهها در حال تمام شدن است و تعداد زيادي از بچهها زخمي و شهيد شدهاند، با توجه به حجم شديد آتش دشمن و وضعيت خاص منطقه (رملي بودن) امكان ارسال مهمات به سختي ممكن است. عراقيها بچهها را از سه طرف محاصره ميكنند، اما فرزندان عاشورايي خميني تا ساعت حدود هفت صبح مقاومت ميكنند، وقتي دستور داده ميشود بچهها كمي به عقب برگردند صدايي از آن طرف بيسيم براي هميشه جاودانه ميماند، فرماده گردان ميگويد: اطراف من بچههايم روي خاك افتادهاند، من اينها را چطور تنها بگذارم.
از ناگفتههايي كه فكه آرام و ساكت در سينه دارد، نحوه شهادت اسرا و مجروحين است. گروه تفحص در حين عمليات جستجو به سيمهاي تلفني رسيدند كه از خاك بيرون زده بود. رد سيمها را كه گرفتند رسيدند به يك دسته از شهدا كه دست و پايشان با همين سيمها بسته شده بود، معلوم بود كه آنها را زنده به گور كردهاند. چرا كه كسي دست كشتهاي را نميبندد.
نميدانم چقدر از گردان حنظله ميداني؟! سيصد نفر در يكي از كانالها محاصره شدند و اكثرا با آتش مستقيم دشمن يا تشنگي مفرط به شهادت رسيدند. در آن موقعيت، عراقيها مدام با بلندگو از نيروها ميخواستند كه تسليم شوند و بچهها در جواب، با آخرين رمق خود فرياد تكبير سر ميدادند. آن شب آنان فرياد سر دادند اما سر تسليم فرود نياوردند.
گرچه فكه از لحاظ نظامي پيروزي آنچناني به خود نديد، اما قصه مقاومت رزمندهها در شرايط بسيار سخت جنگي و تشنگي مفرط، كربلايي ديگر را براي اين كشور رقم زد و در واقع اذن دخول سرزمين فكه همين تشنگي است.
در يادداشتهاي باقيمانده از يكي از شهيدان گردان حنظله آمده است: امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب را جيرهبندي كردهايم. نان را جيرهبندي كردهايم. عطش همه را هلاك كرده، همه را جز شهدا كه حالا كنار هم در انتهاي كانال خوابيدهاند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فداي لب تشنهات پسر فاطمه سلام الله عليها. /
کانال کمیل و حنظله
در سال 1359 توسط دشمن و به دست مهندسان فرانسوی کانال به طول 90 کیلومتر و عرض 5 متر و ارتفاع 4 متر کاملا" حرفه ای و مهندسی شده حفر شد . این کانال در منطقه حمرین معروف به کانال حمرین و در منطقه شرهانی معروف به کانال شرهانی و کمیل و در خاک عراق معروف به کانال بجلیه است. این کانال منحصر به فرد و دارای چند سه راهی و چهار راهی می باشد که برای موانع و پیشروی رزمندگان اسلام حفر شده بود که سیصد نفر از گردان حنظله در یکی از کانال ها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند .
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه (س)
عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد.
من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند.
پرسیدم:از کجا می آیید.
حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.
با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟
در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.
هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.
عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد.
یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش وگفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت.
گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟
گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟
گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید.
یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین.
این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.
چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم قرار قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س). /
چزابه
تنگه چزابه منطقه ای است در شمال غربی شهر بستان که به علت قرار گیری در بین هور و تپه های رملی یک گلوگاه محسوب شده و به دلیل قرار داشتن در مسیر دستیابی به شهرهای بستان و سوسنگرد از موقعیت ویژه ای برخوردار است. چزابه یکی از 5 محور اصلی هجوم ارتش بعثی به خوزستان بود. در هجوم 31/6/1359 به چزابه ، با وجود مقاومت مدافعان اندک آن، ارتش عراق نتوانست موقعیت خود را تا 2/7/1359 در چزابه تثبیت کند. دشمن سرانجام در روز 3/7/1359 با عبور ازچزابه به طرف تپه های ا...کبر و بستان پیشروی کرد.از آن زمان چزابه در اشغال بود تا اینکه در 8/9/1360 در جریان عملیات طریق القدس آزاد شد. این منطقه همچنین شاهد رشادت و شهادت رزمندگان تیپ 57 حضرت ابوالفضل (ع) در عملیات والفجر 6 در اسفند سال 62 نیز بوده است./
تنگه مهم چزابه در شمال غربی بستان و در مسیر جاده ای که از مرز به طرف بستان کشیده شده بین تپه های رملی و هورالهویزه قرار دارد . دو جاده نظامی در دو سوی آن قرار دارد . جاده ای در خاک ایران که چزابه را به فکه متصل میکند و جاده دیگری که به العماره متصل میشود و یکی از پنج معبر اصلی هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. این تنگه که عرض آن به 5/1 کیلومتر می رسد، از جنبه نظامی بسیار مهم است، زیرا نیروهای مهاجم برای دستیابی به جاده بستان – سوسنگرد، که بهترین و نزدیکترین معبر وصولی به اهواز می باشد، باید از این تنگه عبور کند. این مکان اولین مکانی بود که عراق آتش سنگینی در آن ریخت . نیروهای ارتش عراق پس از سه روز درگیری، در نوار مرزی، در چهارمین روز (3/7/1359) از تنگه چزابه عبور کرده و به طرف تپه های الله اکبر و بستان پیش آمدند. از آن زمان تنگه چزابه در اختیار دشمن بود تا اینکه در روز 8/9/1360 در جریان عملیات طریق القدس تنگه چزابه آزاد شد .
چزابه ، تنگه هزار کبوتر :
چزابه نامي است كه فراموش نميشود؛ ساكت و آرام. وقتي نام چزابه را ميشنوي ناخودآگاه زير لب ميگويي: طريق القدس و فتحالمبين و روي زمين مينشيني و با انگشت مينويسي«اسفند ۱۳۶۰» اوج ناكامي دشمن براي جلوگيري از انجام عمليات فتحالمبين بود.
در اينجا حس ميكني تا خدا فاصلهاي نداري؛ اينجا مقتل اسماعيليان است.
شبها چزابه زانوي غم بغل ميگيرد. به چزابه كه ميرسي دوست داري زيارت عاشورا بخواني و گريه كني. اينجا دوست داري سرت را روي زانوي خاك بگذاري و هق هق گريهات را در فضا رها كني. وقتي كه به این بیایان نگاه كردم خودم را پيدا كردم، اما نشناختم؛ خيلي عوض شده بودم. مهم نيست، اين مهم است كه خودم را پيدا كردهام، خرابه را ميشود ساخت؛ ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است.
شهدا ! من امروز با شما تولدم را جشن ميگيرم. دلم ميخواهد داد بزنم و گريه كنم. سالها بود از قطار غفلت پياده نميشدم، همه چيز را مال خودم ميدانستم و ميخواستم، ولي حالا نه. هر چه را براي خود ميپسندم براي ديگران هم ميپسندم و هر چه براي خودم نميپسندم براي ديگران نيز نميپسندم.
من هر چه دارم با همه قسمت ميكنم به جز شهدا را. شهدا مال من و هر چه دارم غير از شهدا مال ديگران. من دلم را وقف شهدا ميكنم و از شهدا ميخواهم اين موقوفه را تعمير كنند و بازسازي نمايند.
به زحمت آب دهانم را قورت ميدهم و به آرامي چشمهايم را ميبندم و با تمام وجود نفس عميقي ميكشم و چشمهايم را باز ميكنم و داد ميزنم: سلام خدا، من آمدم. ديدي بالاخره نشانيات را پيدا كردم. من نشانيات را از توي جيب شهدا برداشتم. اينقدر با شهدا دوست شدم كه اجازه دادند بدون اجازه هم دست توي جيبشان بكنم.
نفسهاي چزابه بوي گاز خردل ميدهد. چشمهايم ورم كرده و قرمز شده است.
چزابه يعني هول و هراس و اضطراب، وحشت و نگراني. چزابه يعني نبرد بدون خاكريز و بدون سنگر و سرپناه. چزابه يعني بارش مرگ از زمين و هوا، يعني گيركردن در وسط آتش. چزابه يعني ...
اي كاش چزابه حرف ميزد و من نوشتههايم را تكميل ميكردم. اي كاش گريه مجال نوشتن ميداد. اينجا ميشود كربلا را نقاشي كرد. حنجره پاره اصغر را كشيد و ناله رباب را شنيد. اينجا ميشود شناسنامه ابليس را لغو و باطل كرد.
تصميم گرفتمام چراغ تكليفم را روشن كنم. اينجا بهترين جايي است كه ميشود هواي نفس را زير پا گذاشت. اينجا آسمان هميشه آبي است. خودم را ورق ميزنم و گذشتههايم را مرور ميكنم؛ اما چيزي براي گفتن ندارم. كار مثبتي نكردهام كه سرم را بلند كنم و به چهره شهدا نگاه كنم، دلم ميگيرد و سرم را پايين مياندازم ولي زمين هم مرا شرمنده ميكند. حس ميكنم هنوز خون شهدا روي زمين مانده است. گاهي اوقات فكر ميكنم براي چه شهدا مرا دعوت كردهاند من كه برايشان كاري نكردهام.
چزابه هزار كربلا زخم دارد؛ چزابه بهترين دليل براي اثبات وجود خداست.
. من تصميم گرفتهام آن قدر در چزابه بمانم تا خدا را پيدا كنم و با هم به شهر برگرديم. من دوست دارم مردم هم خدا را ببينند و اگر وقت كردند به چزابه بيايند و اگر وقت كردند بهشت را قبل از مردن ببينند. /
بياييد چزابه تا بهشت را قبل از مردن ببينيد
در مسير جادهاي كه از مرز به بستان كشيده شده است منطقهاي شهيد پرور به نام چزابه؛ اين منطقه در شمال غربي بستان است.
چزابه نامي است كه فراموش نميشود؛ ساكت و آرام. وقتي نام چزابه را ميشنوي ناخودآگاه زير لب ميگويي: طريق القدس و فتحالمبين و روي زمين مينشيني و با انگشت مينويسي«اسفند ۱۳۶۰» اوج ناكامي دشمن براي جلوگيري از انجام عمليات فتحالمبين بود.
در اينجا حس ميكني تا خدا فاصلهاي نداري؛ اينجا مقتل اسماعيليان است. شبها چزابه زانوي غم بغل ميگيرد. به چزابه كه ميرسي دوست داري زيارت عاشورا بخواني و گريه كني. اينجا دوست داري سرت را روي زانوي خاك بگذاري و هق هق گريهات را در فضا رها كني. وقتي كه توي آب هور نگاه كردم خودم را پيدا كردم، اما نشناختم؛ خيلي عوض شده بودم. مهم نيست، اين مهم است كه خودم را پيدا كردهام، خرابه را ميشود ساخت؛ ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است.
شهدا ! من امروز با شما تولدم را جشن ميگيرم. دلم ميخواهد داد بزنم و گريه كنم. سالها بود از قطار غفلت پياده نميشدم، همه چيز را مال خودم ميدانستم و ميخواستم، ولي حالا نه. هر چه را براي خود ميپسندم براي ديگران هم ميپسندم و هر چه براي خودم نميپسندم براي ديگران نيز نميپسندم.
من هر چه دارم با همه قسمت ميكنم به جز شهدا را. شهدا مال من و هر چه دارم غير از شهدا مال ديگران. من دلم را وقف شهدا ميكنم و از شهدا ميخواهم اين موقوفه را تعمير كنند و بازسازي نمايند.
به زحمت آب دهانم را قورت ميدهم و به آرامي چشمهايم را ميبندم و با تمام وجود نفس عميقي ميكشم و چشمهايم را باز ميكنم و داد ميزنم: سلام خدا، من آمدم. ديدي بالاخره نشانيات را پيدا كردم. من نشانيات را از توي جيب شهدا برداشتم. اينقدر با شهدا دوست شدم كه اجازه دادند بدون اجازه هم دست توي جيبشان بكنم.
نفسهاي چزابه بوي گاز خردل ميدهد. چشمهايم ورم كرده و قرمز شده است.
چزابه يعني به مدت طولاني توي آب بودن و بي حركت ماندن. چزابه يعني هول و هراس و اضطراب، وحشت و نگراني. چزابه يعني نبرد بدون خاكريز و بدون سنگر و سرپناه. چزابه يعني بارش مرگ از زمين و هوا، يعني گيركردن در وسط آتش. چزابه يعني ...
اي كاش چزابه حرف ميزد و من نوشتههايم را تكميل ميكردم. اي كاش گريه مجال نوشتن ميداد. اينجا ميشود كربلا را نقاشي كرد. حنجره پاره اصغر را كشيد و ناله رباب را شنيد. اينجا ميشود شناسنامه ابليس را لغو و باطل كرد.
تصميم گرفتمام چراغ تكليفم را روشن كنم. اينجا بهترين جايي است كه ميشود هواي نفس را زير پا گذاشت. اينجا آسمان هميشه آبي است. خودم را ورق ميزنم و گذشتههايم را مرور ميكنم؛ اما چيزي براي گفتن ندارم. كار مثبتي نكردهام كه سرم را بلند كنم و به چهره شهدا نگاه كنم، دلم ميگيرد و سرم را پايين مياندازم ولي زمين هم مرا شرمنده ميكند. حس ميكنم هنوز خون شهدا روي زمين مانده است. گاهي اوقات فكر ميكنم براي چه شهدا مرا دعوت كردهاند من كه برايشان كاري نكردهام.
چزابه هزار كربلا زخم دارد؛ چزابه بهترين دليل براي اثبات وجود خداست.
اگر خدا نبود شيعه هم صاحب نداشت. من اعتقاد دارم آنها كه شيعه نيستند نسبتشان به خدا نميرسد و از قبيله نور و باران نيستند؛ آنها كه شيعه نيستند اصلا نيستند و من معتقدم كه شيعه ريشه در آسمان دارد.
من تصميم گرفتهام آن قدر در چزابه بمانم تا خدا را پيدا كنم و با هم به شهر برگرديم. من دوست دارم مردم هم خدا را ببينند و اگر وقت كردند به چزابه بيايند و اگر وقت كردند بهشت را قبل از مردن ببينند.
چزابه يعني بهشت. /
بستان


شهر بستان در 30 کیلومتری شمال غربی سوسنگرد و در جنوب رودخانه کرخه قرار دارد. با شروع جنگ نیروهای بعثی پس از تصرف پاسگاه سوبله و عبور از تنگه چزابه ، در 4/7/1359 این شهر را اشغال کردند. اما پس از عملیات « غیور اصل » و پیش روی نیروهای خودی به سوی مرز ، در 10/7/1359 بستان آزاد شد. یک هفته بعد هجوم مجدد دشمن برای تصرف بستان آغاز گردید و پس از چهار روز برای بار دوم اشغال شد تا اینکه در عملیات طریق القدس در دهم آذر ماه 1360 بستان برای همیشه به دست رزمندگان اسلام آزاد شد و به آغوش میهن اسلامی بازگشت. /
پل سابله ( قدمگاه ) :






پل سابله (قدمگاه):
پلی است روی رودخانهی سابله كه سوسنگرد را بهبستان وصل میكند. دشمن یك هفته پس از تصرف بستان در بیستو هشتم مهر ماه 1359 این پل را اشغال كرد؛ اما در عملیاتطریقالقدس آزاد شد. پل سابله نقطهی مقاومت زرهی دشمن در عملیات طریق القدسو جنگ تانك به تانك رزمندگان اسلام است كه منجر به انهدام چندیندستگاه تانك دشمن گردید . آثار زرهی دشمن در كنار پل سابله هنوزباقی است.
امام خمینی(ره) نیز عملیات طریقالقدس و فتح پل سابله را فتح الفتوح نامیدند كه همیشه بر تارك افتخاراتمان ماندگار شده است .
مدافع پل سابله كه بود؟
روایت ما امروز روایت سرداری است كه شاید كمتر كسی از نقش او و نیروهایش در دفاع از پل سابله در پاتك دشمن پس از آزادسازی بستان طی عملیات طریق القدس اطلاعی داشته باشد ، اما دلاوریهای آن مردان هرگز از صفحه تاریخ دفاع مقدس محو نمیشود، آنهایی كه شهادت را از آیهآیه صفحات قرآن آموخته و در میان پستی و بلندیهای میدان نبرد به منصه ظهور رساندند . سردار شهید مهدی ضرغامی فرمانده مدافعان پل سابله است كه تا آخرین لحظه برای دفاع از این پل با دشمنان دست و پنجه نرم كرد و در نهایت با اصابت گلوله به سجدهگاه لحظات آسمانیاش، به شهادت رسید . او به عنوان فرمانده دلاور مدافعان پل سابله در ساعت 7 صبح روز 13آذر ماه 1360 با اصابت تیر به پیشانیاش (محل سجدهگاهش) مجروح و با یك بالگرد به اهواز منتقل میشود . اما در بین راه بر اثر خونریزی و جراحات وارده به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل میشود . آنها رفتند تا معبری سد نشود و یك وجب از خاك كشورمان به یغما نرود . امام خمینی(ره) نیز عملیات طریقالقدس و فتح پل سابله را فتح الفتوح نامیدند كه همیشه بر تارك افتخاراتمان ماندگار شده است . /
دهلاویه
دهلاویه روستایی است در شمال غربی سوسنگرد که در روزهای اول جنگ مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفت. مدافعان دهلاویه ده روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا اینکه در 24/8/1359 توان مقاومت بر ایشان نماند و دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند . در 26/3/1360 نیروهای شهید چمران طی عملیاتی دهلاویه را آزاد کردند لیکن دشمن مجددا این روستا را اشغال کرد. در این عملیات فرمانده نیروهای خودی (ایرج رستمی) به شهادت رسید . هنگامی که دکتر مصطفی چمران برای معرفی فرمانده جدید عازم دهلاویه شده بود ، در این منطقه بر اثر اصابت گلوله خمپاره به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به اهواز به شهادت رسید. دهلاویه در 27/6/1360 طی عملیات « شهید آیت ا... مدنی » آزاد شد . بنای یادمان شهید چمران در سال 74 به دست آزاده مجاهد شهید حجت الاسلام سید علی اکبر ابو ترابی ( یکی از یاران شهید چمران ) افتتاح گردید و در سال 1384 پیکر مطهر یک شهید گمنام در محوطه مرکزی آن به خاک سپرده شد. در فروردین 1385 رهبر معظم انقلاب اسلامی در این یادمان با مردم منطقه و زائران راهیان نور دیدار و برای ایشان سخنرانی کردند. /
دهلاویه روستایی است در 12 کیلومتری غرب سوسنگرد که طی روزهای 27/7 تا 23/8/59 یکی از نقاط درگیری نیروهای خودی و دشمن بود و بین آنها دست به دست می شد تا آن که در 24/8/1359 دهلاویه اشغال گردید. در 26/3/60 نیروهای شهید چمران طی عملیاتی دهلاویه را آزاد کردند، لیکن دشمن با حملات خود این روستا را مجددا اشغال کرد. در این عملیات فرمانده نیروهای خودی (ایرج رستمی) به شهادت رسید و هنگامی که دکتر چمران فرمانده ستاد جنگ های نامنظم برای معرفی فرمانده جدید عازم دهلاویه شد، در پشت کانال این منطقه (مکان فعلی یادمان) بر اثر اصابت گلوله خمپاره دشمن به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به اهواز به شهادت رسید. بعد از این عملیات، دشمن با وجود در اختیار داشتن دهلاویه آن را تخلیه کرد و در غرب آن مستقر شد. به این ترتیب روستای دهلاویه از دشمن خالی شد، در حالی که در تصرف خودی نیز قرار نگرفت تا این که در 27/6/60 در عملیات شهید آیت الله مدنی، این روستا آزاد شد. از آن هنگام تا عملیات (8/9/60) غرب دهلاویه خط مقدم نیروهای خودی بود. /
گل چمران در دهلاويه شكفت
كمتر كسي فكرش را ميكرد كه يك روستاي كوچك به اسم دهلاويه كه قبل از جنگ كمتر كسي نامش را شنيده بود، اين همه زائر پيدا كند و مردم از خاكش براي خود يادگاري بردارند. دهلاويه در شمال غربي سوسنگرد، در كنار جاده بستان است. حكايت اين روستاي كوچك شنيدني است.
اواخر آبان ۱۳۵۹ بود. عراقيها قصد حمله به دهلاويه را داشتند، ولي نيروهاي رزمنده دهلاويه خيلي كم بودند. وضع بدي بود. كمك رسيد، چند تا كاميون از انتهاي جاده دهلاويه خودشان را نشان دادند. رزمندهها تبريزي بودند؛ اين همه راه را از آذربايجان آمده بودند براي دفاع از روستاي دهلاويه. بچهها اشك شوق ميريختند.
توان دفاعي دهلاويه بالا رفته بود، ولي آب و غذا داشت تمام ميشد. برنامهريزيها به هم خورده بود. كسي نبود كه از بيرون شهر غذا بياورد. مردم شهر هم دلشان ميخواست اسلحه داشته باشند، اما كسي نبود كه آنها را مجهز كند. نيروهاي مدافع شهر هم يا شهيد شده بودند و يا در جبهه دهلاويه مستقر بودند.
سوسنگرد هم در محاصره بود. درخواست نيرو شد، گفتند اقداماتي براي اعزام نيرو انجام شده است، ولي تجهيز و اعزام آنها از استانهاي ديگر، حداقل دو هفته وقت لازم داشت؛ زمان به سرعت ميگذشت. باران آتش بود، از گلوله خمپاره گرفته تا توپ و كاتيوشا. جنگ بود و دفاع از دهلاويه و سوسنگرد و تنها پنجاه پاسدار تبريزي و نيروهاي مردمي و سپاه سوسنگرد. همين و بس!
بچهها چنان مقاومتي از خود نشان دادند كه عراقيها با بيسيم گزارش داده بودند: «كار در دهلاويه گره خورده است.»
نيروهاي عراقي از سه طرف به سمت شهر پيشروي ميكردند. هيچ راهي براي نجات زخميها و تخليه شهدا وجود نداشت، مگر از طريق رودخانه كه آن هم بلم نياز داشت. دهلاويه سقوط كرد.
چمران دست به كار شد. بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي هماهنگي ايجاد كرد. به بچهها تاكتيكهاي جديد نظامي ياد داد. منتظر دستور امام (ره) بود. بالاخره نيمههاي شب ۲۵ آبان اين دستور ابلاغ شد و صبح ۲۶ آبان نيروهاي ايراني حمله را آغاز كردند.
در جريان بازپسگيري دهلاويه دكتر چمران زخمي شد. آمار شهدا هم بالا رفته بود؛ اما فتح دهلاويه براي رزمندهها مهم بود. بچههاي ستاد جنگهاي نامنظم، يك پل ابتكاري و چريكي روي كرخه ساختند تا راهي براي ورود به اين شهر پيدا كنند.
خرداد ۶۰ درگيري در دهلاويه بالا گرفت. نيروهاي دو طرف آن قدر به هم نزديك شده بودند كه با نارنجك ميجنگيدند. مناجات معروف شهيد چمران با اعضا و جوارحش، در همين شرايط نوشته شده است: «اي قلب من! اين لحظات آخرين را تحمل كن... به شما قول ميدهم كه پس از چند لحظه، همه شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش بيابيد...»
دهلاويه براي هميشه آزاد شد، اما براي اين آزادياش تاوان بزرگي را پس داد؛ تاواني به قيمت خون پاكترين فرزندان اين سرزمين؛ تاواني به بزرگي خون چمران و دوست سرگردش احمد مقدم. چمران و ديگر يارانش همانجا از قيد زمان و مكان رها شدند و به ياران شهيدشان پيوستند و دهلاويه را زيارتگاه كردند كسي فكرش را نميكرد اين روستاي كوچك روزي اين همه زائر داشته باشد. /
سوسنگرد


سوسنگرد در شمال غرب اهواز قرار دارد. با حمله عراق در 31 شهریور، عراقی ها با پیشروی در محور بستان – سوسنگرد این شهر را از سمت غرب مورد تهدید قرار دادند و در 6 مهر ماه ،بعد از شکستن مقاومت مردمی آن را اشغال کرده و اداره شهر را به گروه ضد انقلاب « جبهه التحریر » می سپارد. چند روز بعد رزمندگانی از سپاه اهواز به فرماندهی « علی غیور اصل » شهر را آزاد کردند. ارتش عراق مجددا از 17/7/1359 آغاز و در 24/8/1359 سوسنگرد را محاصره کرده و وارد آن شدند ، اما مقاومت تعدادی از مدافعان مانع از سقوط شهر شد تا آنکه 2 روز بعد رزمندگان ارتش ، سپاه و ... به کمک محاصره شدگان آمدند و شهر را حفظ کردند. یادمان مقاومت مردمی : در منطقه خزعلیه سوسنگرد مزار یکی از شهدای ژاندارمری، بنام سید محمد رضا سبحانی از اهالی بومی سوسنگرد قراردارد. شهید سبحانی در تاریخ 6/7/1359 هنگامی که نیروهای بعثی عراق قصد عبور از کرخه و محاصره سوسنگرد را در منطقه خزعلیه داشتند،با عده ای از اهالی سوسنگرد در مقابلشان مقاومت کرده و در نهایت زخمی شده و به دست بعثی ها اسیر می شود و پس از شکنجه، جسم کم جان او را آتش می زنند. پیکر مطهر این شهید در همان نقطه دفن شده و اکنون بعنوان نماد مقاومت مردمی سوسنگرد زیارتگاه عشاق گردیده است. تپه های ا... اکبر : این تپه ها در شمال سوسنگرد قرار داشته که بعد از ارتفاعات میشداغ ، بلند ترین برجستگی در منطقه هستند . دشمن بعثی پس از عبور از محور چزابه و اشغال بستان و سوسنگرد ، این ارتفاعات را هم به اشغال خود در آورد و پس از آزاد سازی سوسنگرد توسط رزمندگان اسلام ، مواضع و نیروهای خود را در این ارتفاعات افزایش داد. ارتفاعات ا... اکبر در عملیات امام علی (ع) در تاریخ 31/2/1360 توسط رزمندگان اسلام آزاد شد. شهید حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی – سیدآزادگان – در آذر ماه 59 در این منطقه به اسارت دشمن در آمده است.
گمبوعه


به دنبال لشکر کشی قوای روسیه و انگلستان به خاک ایران در جنگ جهانی اول در سال 1293 شمسی ، ایران صحنه ی یکی از مهمترین مناقشات بین المللی شد . به دلیل اینکه در جنوب ایران مقابله با نیروهای متجاوز انگلیسی در مناطق بوشهر ، تنگستان و دشتستان با هدایت علما سازماندهی شده بود ، اقتضا می کرد که در منطقه خوزستان هم دفاع مردمی شکل بگیرد . لذا با فتوای مرحوم سید محمد کاظم طباطبایی یزدی ، نهضت مقابله با نیروهای انگلیسی در خوزستان شکل دیگری یافت. در خوزستان برخی طوایف عرب به صورت پراکنده به مقابله با نیروهای متجاوز انگلیسی پرداختند و تعداد زیادی از آن ها در این محل به شهادت رسیدند.با شروع جنگ تحمیلی جنگل گمبوعه محل استقرار و مبارزه نیروهای نظامی و مردمی در مقابله با دشمن برای ممانعت از اشغال اهواز بود. در عملیات بیت المقدس نیز قرارگاه قدس و بخشی از نیروهای عمل کننده در این منطقه استقرار داشتند. به دلیل اهمیت حماسه-ی دفاع مقدس مردمی که پیوند عمیقی با مرجعیت دینی در سال 1293 ه.ش و نیز در طول هشت سال دفاع مقدس داشته است ، به دستور رهبر معظم انقلاب « یادمان شهدای گمبوعه » در جوار قبور شهدای این منطقه احداث گردید.
بیمارستان صحرایی امام حسن (ع)

این بیمارستان ، یکی از بیمارستان های بزرگ صحرایی است که در زمان جنگ جهت مداوای مصدومین در نزدیک مناطق عملیاتی در مسیر سوسنگرد-بستان بعد از پل سابله احداث شد.بیمارستان امام حسن علیه السلام در سال های آخر جنگ تحمیلی توسط سپاه طراحی و احداث گردید و مجروحین مناطق فکه،چزابه، جزایر مجنون، هورالعظیم در این بیمارستان مداوا و مورد عمل جراحی قرار می گرفتند .
هویزه
هویزه در جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد. هویزه شهر دشت آزادگان بود، که به اشغال ارتش عراق در آمد. از جمله حوادث مهم شهر هویزه ، شهادت « حامد جرقی » بخشدار هویزه است که در روزهای اول جنگ توسط دشمن بعثی اتفاق می افتد و همچنین خروش مردم شهر علیه بعثیون به خاطر به شهادت رساندن « سهام خیام » دختر نوجوانی است که در برابر نیروهای متجاوز با شهامت ایستادگی کرد و باعث مقاومت بیشتر مردم در برابر دشمن گردید. نیروهای عراقی پس از عملیات نصر و شهادت دانشجویان پیرو خط امام محاصره هویزه را تشدید و در 27/10/1359 آن را اشغال و شهر را کاملا تخریب نمودند. شهر هویزه در تاریخ 18/2/1361 در مرحله دوم عملیات بیت المقدس ، آزاد گردید.
مزار شهدای هویزه
این مزار در 25 کیلومتری شهر هویزه واقع شده است. در این منطقه سید حسین علم الهدی و یارانش در حالی که نیروهای پیاده از عقب نشنی مطلع نبودند، عقب نشینی واحدهای زرهی ارتش آغاز شد و به همین دلیل 68 نفر از پاسداران و نیروهای داوطلب از جمله تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در تاریخ 16/10/1359 در عملیات نصر در یک عملیات عاشورایی پس از درگیری با یک ستون تانک عراقی مظلومانه به شهادت رسیدند و پیکرهای مطهرشان ، 16 ماه بعد و پس از آزادسازی منطقه در عملیات بیت المقدس کشف و در همان محل دفن شد و بقعه ای توسط جهاد سازندگی برای ایشان بنا گردید. در عملیات نصر 142 نفر از رزمندگان لشگر 16 زرهی ارتش قزوین هم در این منطقه به شهادت رسیدند. /
غيرتكده
هويزه با نام شهيد علمالهدي عجين است؛ با خاطرات نبرد نابرابر عدهاي محدود در مقابل لشگر تانكها و به خون غلتيدنهاي جوانان مومن.
محمدحسين قدوسي، فرزند شهيد قدوسي و نوه علامه طباطبايي بود. به سينهاش تير خورده بود و داشت دست و پا ميزد. رفتم كمكش كنم كه ديدم دارد با خون سينهاش وضو ميگيرد... مبهوت مانده بودم. گفت كمكم كن به حالت سجده بروم. پيشانياش را بر خاك گذاشت و پر كشيد.
محمد را ديدم كه ناگهان بلند شد و از خاكريز بالا رفت. گفتم كجا؟ گفت: خدمه تانك دارد ميسوزد. گفتم: خودت زدي. گفت: تكليف من زدن تانك بود، اما حالا ميبينم يك انسان دارد ميسوزد و تكليف من نجات اوست!
سهام با آن كه دختر بچهاي بيش نبود، غيرت و رشادت را از مادر بزرگهاي خود به ارث برده بود. كوزه آبي به سر گرفته به همراه دوستانش راهي رودخانه شدند تا آب بياورند. عراقيها مزاحم آنان شدند و يكي از مزدوران بعثي با گلوله، كوزه دختران را بر سرشان ميشكست. سهام مثل شير ميغريد: «مگر شمر هستي؟!» اين حرف سهام براي بعثيهايي كه حرمت عربها را هم نگه نميداشتند سنگين بود. اين بار به جاي كوزه پيشاني سهام هدف تير قرار گرفت. خبر شهادت سهام به سرعت پخش شد. غيرت مردم هويزه آنان را تحريك كرد تا اين بار بساط زورگويي بعثيها را جمع كنند. فرداي آن روز، دهم مهر، پايگاه مزدوران سقوط كرد و بعثيها با خفت فرار كردند.
چند روز بعد دستور رسيد كه مردم بايد هويزه را ترك كنند. خيلي سنگين بود، اما چاره نداشتند؛ چرا كه خطر در كمين بود. آنان با دلشكسته و غمگين خانههاي خويش را رها كردند و جز جوانان و نوجوانان و عدهاي پيرمرد و پيرزن و افراد بيبضاعت كسي نماند. مهاجرين رفتند تا خبر مقاومت مردانه مردم هويزه را به ديگران بدهند و بازماندگان ماندند تا حماسه بيافرينند. هويزه خلوت شده بود و ميرفت تا حماسهاي بيافريند.
از شهرهاي اطراف نيروهاي كمكي ميرسد. كمكم سپاه هويزه سازماندهي و منظم ميشود. عملياتهاي شناسايي انجام ميگيرد. در همان روزهاي اول، ۲۵ آبان، حصر سوسنگرد شكسته شد. دو روز بعد، ۲۷ آبان، سيد حسين علمالهدي با عدهاي از دوستان اهوازي خود كه از دانشجويان پيرو خط امام بودند وارد هويزه شدند تا جاودانه تاريخ شوند.
مرحله اول عمليات در روز 15 دي براي آزادسازي جفير و پادگان حميد شروع شد، اما ناقص ماند. مرحله دوم، فرداي آن روز ساعت هشت صبح آغاز شد. نيروها به طرف پادگان حميد و جفير حركت كردند، اما آتش دشمن شديد بود و عمليات متوقف شد. علمالهدي و يارانش در محاصره كامل تانكهاي دشمن قرار گرفتند و به شهادت رسيدند و بدن مطهرشان در زير تانكها له شد تا جاودانه گردد.
يك سرباز عراقي ميگويد: «در محلهاي كه ما مستقر بوديم، يك پيرزن و پيرمرد باقي مانده بودند و روزي يك بار براي گرفتن غذا نزد ما ميآمدند. يك روز كه به مقر آمده بودند يكي از افسران ضد اطلاعات وارد مقر شد و آن دو را ديد. پرسيد: «چرا به اينها غذا نميدهيد؟» از مقر يك گالن نفت آورد و روي پيرزن خالي كرد. بعد كبريت زد. پيرزن در آتش ميسوخت، جيغ ميكشيد و سرانجام بر زمين افتاد و ذره ذره سوخت. پيرمرد ضجه ميزد. ستوان او را كشانكشان تا رودخانه برد. دست و پايش را با سيم تلفن بست و او را در رودخانه انداخت. آخرين بار پيرمرد را ديدم كه چند بار در رودخانه بالا و پايين رفت و بعد ناپديد شد.»
با عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا، عمليات بيتالمقدس با رمز «يا علي بن ابي طالب» شروع شد و روز هجدهم ارديبهشت ۶۱، رزمندگان اسلام دشمن را مجبور به عقب نشيني كردند. هويزه خيلي خوشحال شد كه به دامان سرزمين ايران بازگشت و امروز هويزه خوشحال است كه در آغوش خود پيكر قطعه قطعه شده حماسه آفريناني چون علمالهدي را دارد كه اجسادشان را پس از هفده ماه از زير آوار بيرون كشيدند. /
یادمان رفـیـع ( هور ، پلاژ شهید علی هاشمی)
قـرارگـاه سـری نـصـرت سردار شهید علی هاشمی
تـالـاب هـورالـعـظـیـم

شاید تاکنون نامش را نشنیده باشی و اگر اِعرابش را نبینی تلفظش را هم نمیدانی.
شهر رفیع (rofaye)، از توابع شهرستان هویزه و حدود ۱۳ کیلومتر آن طرف تر، یادمانی غریب که دومین سالی بود که ما یادِمان افتاده بود که اینجا هم یادمان شهداست. یادمان شهدای قرارگاه نصرت و شهید حاج علی هاشمی ...
همانطور که یادمان شهدا بودن کل سرزمین پهناور ایران اسلامیمان را فراموش کرده ایم ...
امان از غفلت ...
(شهر رُفَیع در ۲۵ کیلومتری غرب هویزه و ۵۰ کیلومتری جنوب غرب سوسنگرد، مرکز شهرستان دشت آزادگان و در نوار مرزی واقع است. جمعیت این شهر پنج هزار نفر است.
مسجد جامع این شهر زمانی پایگاه هسته اولیه قرارگاه به کلی سری نصرت بوده است و به دلیل اینکه این مسجد در کنار یکی از کانال های ورودی های هور العظیم قرار داشته است ، مورد استفاده نیروهای قرارگاه نصرت قرار گرفته بود. و امروزه پس از ثبت معنوی این بنا و راه اندازی پلاژ سیاحتی شهید هاشمی در هورالعظیم و همچنین آب و هوای بسیار مناسب و فضای بسیار زیبا، مورد استقبال کاروان های راهیان نور وعموم مردم از سراسر کشور عزیزمان ایران قرار گرفته است.)/
منطقه رفیع و در قسمت هور شمالی در ابتدای جنگ 26 هزار نفر جعیت داشت که در سالهای گذشته به 2000 نفر کاهش یافته بود ولی این منطقه با اعزام کاروانهای راهیان نور دوباره زنده شده است . با اشاره به اینکه «رفیع» آغاز شناساییها و اصلیترین نقطه شناسایی قرارگاه نصرت به حساب میآید ، پس از گذشت 30 سال هنوز منطقه هور بکر است و برای نشان دادن سختیهای کار رزمندگان اقدام زائرین را با قایق به مناطق مورد نظر اعزام می کنند . در سال گذشته 70 هزار زائر از هور بازدید کردند و به دلیل خاکی بودن جاده و حضور نداشتن کاروانهای اتوبوسی، بیشتر خودروهای شخصی و مسافران خانوادگی به هور عزیمت میکنند . مسیرهای حرکت به سمت هور از طریق سوسنگرد، هویزه، جاده سید الشهدا، جاده شهید همت و شهر رفیع امکانپذیر است . /



























اهواز
اهواز، مرکز استان خوزستان و مهم ترین شهر آن است . ارتش عراق برای اشغال سه روزه استان خوزستان ، هدف اصلی و تلاش خود را تصرف اهواز قرار داده بود. دشمن طی دو روز خود را از جنوب به نزدیکی اهواز رساند. احساس نگرانی از سقوط اهواز و سخن تکان دهنده امام (ره) که « مگر جوانان اهواز مرده اند؟ » موجب شبیخون جوانان اهواز به قوای دشمن و انهدام آنها شد. در روزهای پایانی جنگ نیز نبرد بزرگی در این منطقه در گرفت و در حالی که دشمن با انبوهی از لشگرهای خود به منطقه اهواز و خرمشهر هجوم کرد این منطقه را در معرض سقوط قرار داد. پیام هشدار دهنده امام ، همت سپاه و نیروهای مردمی را برانگیخت و دشمن تا مرز تعقیب شد. پایگاه منتظران شهادت (پادگان گلف) : این پایگاه در دوران دفاع مقدس به عنوان ستاد عملیات جنوب بوده واز این مکان محورهای عملیاتی جنوب را مدیریت می شد. زیارتگاه علی بن مهزیار : علی بن مهزیار اهوازی یکی از یاران امام حسن عسگری (ع) بوده که پس از شهادت امام ، به شوق زیارت حضرت مهدی (عج) بیست بار به مکه مکرمه سفر کرد و در سفر آخر به زیارت حضرت مهدی (عج)نائل آمد . این زیارتگاه محل برگزاری نماز جماعت و مناجات رزمندگان در دوران دفاع مقدس بود. معراج شهدا : مقر اصلی کمیته جستجوی مفقودین در جنوب که به نام پادگان شهید علی محمودوند نام گرفته است که معراج شهدای تازه تفحص شده می باشد و زائران راهیان نور برای توسل به ارواح طیبه شهداء و تبرک جستن از پیکر مطهرشان در این معراج حضور پیدا می کنند. /
ستاد عملیات جنوب یا پایگاه منتظران شهادت در اهواز ، در دوران دفاع مقدس به عنوان مرکز فرماندهی جنگ ، محورهای عملیاتی خوزستان را اداره می کرد.این ستاد در سال 1359 فعال شد.تشکیل اتاق جنگ و فعال شدن اطلاعات و عملیات ، اعزام نیرو و تشکیل واحدهای جنگ و حضور مسئولین نظام از مشخصات اصلی پادگان شهادت ( گلف ) است.مسئولیت عملیات در شش ماه اول جنگ برعهده شهدا داوود کریمی ، در شش ماه دوم برعهده سردار رحیم صفوی و بعد از آن با فرماندهی سردار غلامعلی رشید و شهید حسن باقری بود.گلف تا پایان جنگ به عنوان پایگاه فرماندهی و هدایت جنگ مورد استفاده قرار گرفت.
شهدای هور مقتل شهید علی هاشمی(جزیره مجنون شمالی)
هورمنطقه ای آب گرفته ، شبیه به تالاب با نیزارهای بلند است. هور الهویزه یکی از بزرگترین هورهای جهان است که از چزابه تا طلائیه تا جاده العماره – بصره عراق امتداد دارد. در جریان جنگ تحمیلی هور الهویزه مانع بزرگی برای عبور نیروهای نظامی بود. بعثی ها هرگز به عنوان یک معبر نظامی به هور نگاه نکردند . فرماندهان سپاه اسلام بر پایه همین آسیب پذیری دشمن در جنوب این منطقه عملیاتی طراحی کردند که خیبر نام گرفت . پس از آن نیز عملیات بزرگ بدر در این منطقه به اجرا در آمد. عملیات بدر در روز 20/12/1363 با رمز یا فاطمه الزهرا (س) آغاز گردید و تا 26/12/1363 به طول انجامید که علاوه بر وارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور و روستاهای این منطقه به تصرف نیروهای خودی در آمد. در جریان عملیات بدر سرداران بزرگی چون شهید مهدی باکری ، عباس کریمی ، برونسی ، تجلایی ، رستگار و ... به شهادت رسیدند . شهید علی هاشمی فرمانده سپاه ششم امام صادق (ع) و قرارگاه سری نصرت در طی هجوم سراسری مجدد دشمن پس از پذیرش قطعنامه 598 ، به همراه 4 نفر از یارانش در عملیات شهادت طلبانه، با برخورد به بالگرد دشمن به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد. در سال 1389 پس از 21 سال پیکر مطهر شهید به آغوش امت بازگشت و در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد. اکنون در این منطقه یادمان شهدای هور به صورت نمایی از قایق عاشورا که در دوران دفاع مقدس مورد استفاده قرار می گرفت در قالب خاکریزی ساخته شده است. /
مساحت این یادمان 300 هکتار شامل قرارگاه خاتم چهار، مرکز فرماندهی سپاه ششم امام جعفر صادق (ع)، محل کشف پیکر مطهر سردار سرلشکر شهید علی هاشمی و همرزمانش ، 5 شهید تفحص ، اورژانس صحرایی دوران دفاع مقدس و ماکت قایق عاشورا که در عملیاتهای جزایر مجنون مورد استفاده قرار گرفت، است. یادمان شهدای هور یکی از محورهای عملیاتی خیبر، بدر و عملیات های آبی - خاکی رزمندگان اسلام در انتهای جاده شهید همت و مقابل جزیره مجنون شمالی عراق قرار دارد.
طلاییه
یـادمـان شـهـدای عـمـلـیـات خـیـبـر و بـدر ...


منطقه طلاییه در منتهی الیه جنوب غربی دشت آزادگان واقع شده است. مرز ایران در محدوده طلاییه به صورت یک زاویه قائمه است که به آن « دال طلاییه » گفته می شود . یکی از محورهای اصلی حمله عراق در روزهای اول جنگ (31/6/1359) محور نشوه ، طلاییه ، کوشک – اهواز بود ، ارتش عراق برای پیشروی به سوی حمیدیه و اهواز از این معبر نظامی وارد خاک ایران شد و پس از شکست مقاومت نیروهای مرزی ایران به سوی جاده اهواز – خرمشهر و جفیر و کرخه کور پیشروی کرد. طلاییه یکی از محورهای مهم عملیات های خیبر و بدر و کلید، حفظ جزایر مجنون در طول جنگ بود. چرا که تصرف طلاییه به معنی تثبیت پیشروی ایران در هور بود. عملیات خیبر در تاریخ 3/12/1362 با رمز یا رسول ا... (ص) در این منطقه انجام گردید و رزمندگان به جزایر مجنون شمالی و جنوبی یورش بردند و حماسه های به یاد ماندنی خلق کردند. این منطقه شاهد شهادت مردان بزرگی همچون شهیدان حمید باکری و حاج همت بوده است. یادمان شهدای طلاییه یکی از مقرهای اصلی نیروهای کمیته جستجوی مفقودین پس از جنگ تحمیلی بوده است که پس از کشف پیکرهای شهدای عملیات خیبر ، حسینیه ای به نام حضرت ابوالفضل (ع) بنا گردیده است . در مرکز آن یک ضریح زیبای چوبی وجود دارد و پنچ شهید گمنام در آن آرمیده اند. /
حدود 45 کیلومتر از جاده اهواز خرمشهر را طی می کنید، به سه راهی ای بر می خورید به نام سه راهی جفیر،یک جاده فرعی شما را به سمت غرب تا نزدیکی مرز ایران و عراق می برد،درست در کنارمرز،پاسگاه طلائیه واقع شده و آن منطقه تا شعاع چند کیلومتری طلائیه نامیده می شود. این منطقه یکی از محورهای مهم عملیات های خیبر و بدر می باشد و نیز کلیدی برای حفظ جزایر مجنون. بعد از جنگ در این مکان مقری جهت جستجوی پیکر مطهر شهدا دایر شد. در مکانی که تعداد زیادی از شهدا کشف شد حسینیه حضرت ابو الفضل علیه السلام بنا شد که اکنون میزبان زائران کربلای طلائیه می باشد . /
طلائيه عجب طلائيه
در ۳۵ كيلومتري جاده اهواز به سمت خرمشهر، سه راهي جفير و پادگان حميد خود را نمايان ميكند؛ پادگاني كه عراقيها پس از تصرف ويرانش كردند. از سه راهي جفير به سمت طلائيه نيز دشتي وسيع با خاكريزهاي متعدد به چشم ميخورد كه روايتگر حماسه روزهاي آغازين جنگ است. مقرهاي اين مسير به دست رزمندگان اسلام بعد از آزادسازي احداث شده است. بعد از عبور از پاسگاه شهابي به طلائيه ميرسي و شايد تو نيز مثل آن هزاران نفري باشي كه كفشهايت را از پايت در ميآوري و روي خاك شورهزار و شورآفرين طلائيه قدم ميگذاري.
روبرويت معبر و محور بچههاي گردان يا مهدي (عج) است كه در عمليات خيبر خاك طلائيه را با خون سرخ خويش معطر كردند و آنسوتر حرم شهداي گمنام است. در كنار اين حرم بود كه دست مبارك سردار لشگر امام حسين (ع) شهيد خرازي از پيكر جدا شد. در نقطه غروب خورشيد، جزاير مجنون شمالي و جنوبي قرار دارد كه با حرم شهدا حدود هشت كيلومتر فاصله دارد. پايينتر كه ميروي به سه راهي شهادت ميرسي، نقطه اتصال زمين و آسمان.
دو مرحله بچهها به اين سه راهي زدهاند كه هر بار با توجه به شرايط خاص منطقه و آبگرفتگي وسيعي به نام هور كه در حال حاضر خشك شده، نيروهاي ما موفق به تصرف آن نميشوند كه آثار به جا مانده از نبردهاي دليرانه در سه راهي شهادت بستري ميشود از عرش خدا كه پيكرهاي بيجان و نيمهجان نيروهاي اسلام را در آغوش گرفته است تا آن كه در مرحله سوم اين مأموريت، شهيد خرازي و يارانش آماده نبرد ميشوند. سخن ماندگار خرازي در شب حمله، مرحله سوم عمليات را با شب عاشورا پيوند زد. خرازي آن شب گفت: «امشب شب عاشوراست، نماينده امام از ما خواسته در طلائيه وارد عمل شويم. ما با تمام توان به دشمن خواهيم زد. هر كس ميتواند، بماند و هر كس نميتواند، برود»
آن شب بچهها عاشورايي جنگيدند. شهيد ميثمي درباره آن شب ميگفت: «كساني كه آن شب در طلائيه بودند اگر در كربلا هم بودند ميماندند.»
آن شب بوي دود و خون و آتش با فرياد اللهاكبر نيروهاي اسلام و عجز و ناله عراقيها در هم آميخته بود. دشت طلائيه مانند آتش گداخته فوران ميزد. هيچ كس باور نميكرد كسي بتواند در اين حجم آتش زنده بماند. عدهاي از بچهها در جزاير مجنون منتظر پيوستن نيروهاي كمكي بودند؛ سه راهي شهادت ميشود آسمانيترين نقطه زمين و عروج از خاك تا عرش خدا. در يك نبرد مردانه خط دشمن شكسته ميشود و دشمن ناجوانمردانه و با شقاوت تمام سلاح شيميايي به كار ميگيرد و صحنه عصر عاشورا در طلائيه تكرار ميشود. آنگاه كه بچهها زير باران آتش از شكستن خط نااميد شده بودند و دشمن با هر سلاحي مقاومت ميكرد، پشت بيسيم صدايي فرياد زد: از آقا اباالفضل (ع) مدد بگيريد. يكباره فرياد «يا اباالفضل» در خط پيچيد و دشمن به زانو درآمد و علمدار اين عمليات (شهيد خرازي) در طلائيه دستش از تنش جدا شد. /
زید یادمان شهدای عملیات رمضان
زید نام پاسگاهی است در شمال منطقه عمومی شلمچه در غرب جاده اهواز – خرمشهر که از محورهای هجوم اولیه عراق و از راه های دستیابی به جاده اهواز – خرمشهر همچنین یکی از محورهای عملیات بیت المقدس بوده است. یادمان پاسگاه زید به یاد شهدای عملیات رمضان بنا گردیده است. عملیات رمضان در 23 تیرماه 61 در منطقه عمومی شمال شلمچه تا منطقه کوشک انجام گردیده و پاسگاه زید یکی از محورهای عملیات بوده است. پس از جنگ تحمیلی تعداد زیادی از پیکرهای شهدای عملیات رمضان توسط کمیته جستجوی مفقودین در این منطقه کشف شد. 12 شهید گمنام خاکسپاری شده در این یادمان همه ساله میزبان زائران کاروان های راهیان نور می باشد. /
وقتی در جاده اهواز خرمشهر از ایستگاه حسینیه به سمت غرب (جاده شهید کاظمی )بروی پس از طی مسافتی به مزار تعدادی از شهدای گمنام عملیات رمضان می رسی .منطقه زید و ایستگاه حسینیه از محورهای مهم هجوم دشمن به خوزستان بود که عراق از این طریق به جاده اهواز- خرمشهر دست یافت . این منطقه یکی از محورهای مهم عملیات های بزرگ رمضان،خیبر می باشد . /
لب های تشنه رمضان
جاده اهواز را كه به سمت خرمشهر ميروي و «ايستگاه حسينيه» را كه پشت سر ميگذاري و وارد جاده شهيد كاظمي ميشوي، بوي پيراهن رزمندگان "رمضان" به مشامت ميرسد.
"پاسگاه زيد" از جمله مناطق عملياتي دفاع مقدس در خوزستان است كه تاكنون كمتر معرفي شده و از رشادتهاي رزمندگان در اين منطقه كمتر شنيدهايم.
پاسگاه زيد در دوران دفاع مقدس به پاسگاه گارد مرزي عراق تبديل شد و رزمندگان اسلام در جريان «عمليات رمضان»، اين پاسگاه را از چنگ دشمن بعثي درآوردند و تا روزهاي پاياني جنگ از آن را حفظ كردند. منطقه زيد و ايستگاه حسينيه از محورهاي مهم هجوم دشمن به خوزستان بود و بعثيها براي دستيابي به جاده اهواز_خرمشهر به اين منطقه نياز داشتند. همچنين اين منطقه یکی از محورهای مهم در عملیاتهای بزرگی مانند بیتالمقدس و عملياتها کربلای 4 و 5 بوده است.
زید، پاسگاهی مرزی است و در حد فاصل منطقه کوشک و شلمچه قرار دارد و در سالهاي جنگ هميشه ازجمله محورهاي اصلي تهاجم دشمن به خاك كشور بود. به واسطه جاده بینالمللیای که تا پيش از انقلاب در کنار این پاسگاه وجود داشت، تهاجم از این مسیر به سادگی صورت گرفت و نیروهای عراقی، خود را به سهراه حسینیه رساندند و به طرف خرمشهر هجوم آوردند.
پاسگاه زید با دلاوریهای رزمندگان در عملیات رمضان آزاد شد، عملیاتی كه در ماه رمضان و در تیرماه گرم و سوزان سال 61 انجام شد. رزمندگان اسلام از زید گذشتند، ولي موانع صعبالعبور و ترفندهای جدید دشمن موجب شد مواضع ما در خاک دشمن تثبیت نشود و آخرین خط دفاعی در همین پاسگاه شکل بگیرد. پاسگاهی که شهدای آن تشنه بودند و خیلی از آنها در موانع و خاکریزهای مثلثی جا ماندند.
با وجود اين كه نتوانستیم مواضع خود در خاک دشمن را تثبیت کنیم، ولي رزمندهها در اين عمليات، چه سوار بر موتور و چه پیاده آنقدر تانکهاي دشمن را منهدم كردند که عملیات رمضان به "شکار تانک" معروف شد. در این عملیات رزمندگان لشکر 41 ثارالله در سه محور از همین نقطه به عراقیها حمله کردند. در یکی از محورها خط دشمن را شکسته و از آن عبور كردند. در محور میانی، جنگ سختی درگرفت و دو طرف در جنگی تن به تن درگیر شدند. در محور سوم، رزمندگان در میدان مین گرفتار شدند و نتوانستند به خط دشمن برسند و تعدادی از آنها اسیر شدند و تعدادی نیز از همین نقطه پركشيدند.
بار دیگر در سال 62 پاسگاه زید، یکی از محورهای حمله به دشمن در عملیات "خیبر" بود که اینبار هم از این محور موفق به کسب نتیجه نشدیم. از آن زمان به بعد پاسگاه زید خط پدافندی شد و تا پايان جنگ دیگر حرکت قابل توجهی در اين منطقه صورت نگرفت. عراق باز هم از همین منطقه به كشور حمله کرد.
"رمضان" عمليات بسيار سختي بود كه در روزهاي گرم تابستان جنوب انجام شد و در جريان اين عمليات بسياري از رزمندگان، لبتشنه شهيد شدند. 12 شهيد گمنام اين عمليات در تقاطع جاده شهيد شاهحسيني و دژ جمهوري به خاك سپردهاند و در سال 85 نيز به همت بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس بر مزار اين شهيدان يادماني ايجاد شد.
ايستگاه حسينيه و كانال پرورش ماهي در نزديكي پاسگاه زيد قرار دارند. ايستگاه راهآهن حسينيه در حدفاصل شهرهاي اهواز و خرمشهر قرار داشت و پيش از جنگ تحميلي ساختمانها و تاسيسات فراواني در اطراف آن بودند. اين ايستگاه در سهراهي مشهور به حسينيه قرار داشت و حدود 35 كيلومتر با خرمشهر فاصله داشت.
در روزهاي ابتداي جنگ، حسينيه از محورهاي مهم و اصلي هجوم بعثيها بود. كانال مصنوعي پرورش ماهي نيز كه آن هم در نزديكي پاسگاه زيد قرار داشت، در سال 1350 ساخته شد و 30 كيلومتر طول و يك كيلومتر عرض داشت و آب نهر كتيبان به درون آن پمپاژ ميشد. در سالهاي جنگ اطرافش پر از ميدانهاي مين و موانع مختلف بود و اطراف كانال تعداد زيادي تيربار كار گذاشته شده بود. /
بیمارستان صحرایی امام حسین (ع)
بیمارستان صحرای امام حسین (ع) در کیلومتر 7 جاده شهید شرکت (جاده انشعابی از شرق جاده اهواز – خرمشهر و بین ایستگاه حسینیه و دارخوین ) قرار دارد. این بیمارستان صحرایی در سال 1361 ابتدا به صورت سوله هایی با آهن و پلیت ساخته شد که بعدها و همزمان با عملیات کربلای 4 ، بیمارستانی بیمارستانی بتنی و با مساحت 3551 متر مربع در کنار آن احداث و به بهره برداری رسید. بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) به گونه ای مجهز شده بود که دارای رادیولوژی ، بانک خون، هشت اتاق عمل ، بیست و پنج تخت اورژانس برای مجروحین عادی و بیست تخت اورژانس برای مصدومین شیمیایی، داروخانه، بخش ICU، و آزمایشگاه، 1450 نفر پزشک و کادر مرتبط پزشکی و 120 نفر کادر اجرایی بود. از همان بدو شروع به کار و راه اندازی قسمت های مختلف این بیمارستان، امکانات لازم برای ارائه خدمات درمانی به مجروحین را مهیا گردید. تمامی بخش اورژانس از 2 سالن عمود برهم تشکیل می شد که در مواقع پدافند به عنوان نقاهتگاه ، در هنگام آفند به عنوان اورژانس، برای پذیرش مجروحین بد حال ، مورد استفاده قرار می گرفت. /
وقتی در جاده اهواز خرمشهر از ایستگاه حسینیه 7 کیلومتر به سمت دارخوین بروی یک ساختمان بتونی بزرگ که کاملاً استتار شده را به شکل تلی از خاک می بینی که نام آن بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) است . این بیمارستان توسط وزارت مسکن و شهرسازی و قرارگاه مهندسی خاتم الانبیاء جهت پشتیبانی و مداوای مجروحین عملیات کربلای 5 و عملیات های بعدی ساخته شد. ابن بیمارستان علاوه برپذیرش مجروحین جنگی ، مصدومین شیمیایی را نیز پذیرش می کرد . بیمارستان اما م حسین (ع) کاملاً مجهز بود بطوریکه دارای 8 اتاق عمل،25 تخت اورژانس برای مجروحین عادی و 20 تخت اورژانس برای مصدومین شیمیایی ، داروخانه ، بخش ICU وآزمایشگاه ، و 1450 نفر پزشک و کادر مرتبط پزشکی و 120 نفر کادر اجرایی بود.این بیمارستان با ارتفاع 5/1 مترخاک و 5/0 متر ماسه و قطعات بتونی که قدرت تحمل بمبهای 500 پوندی راداشت ، پوشیده شده بود.
شرق کارون ( مارد )
در 16 کیلومتری شمال شرقی شهر آبادان ، در کنار جاده آبادان –اهواز و بخش شرقی رودخانه کارون ، 11 شهید گمنام عملیات ثامن الائمه در سال 60 به خاک سپرده شده اند. پس از فرمان حضرت امام (ره) مبنی برشکست محاصره آبادان ، عملیات ثامن الائمه در روز 5/7/1360 انجام شد . این عملیات اولین عملیات مشترک نیروهای ارتش و سپاه پس از عزل بنی صدر بود که با موفقیت کامل پایان پذیرفت و با عنایت خداوند، محاصره آبادان پس از 349 روز شکسته شد . در این محل، شهداء به صورت گمنام مدفون هستند که مزارشان پس از سالها کشف و به عنوان یادمان شهدای عملیات ثامن الائمه در شرق کارون مورد بازدید زائرین قرار می گیرد. /
روستای مارد در 18 کیلومتری شمال آبادان و در کنار جاده آبادان – اهواز واقع است. در 19/7/1359 نیروهای عراقی در شمال این روستا با نصب پلی روی کارون- که به پل مارد معروف شد – از آن عبور کردند. تعدادی از نیروهای خودی برای جلوگیری از پیشروی دشمن به روستای مارد اعزام شدند، لیکن با وجود دشت صاف و بی عارضه منطقه و نبود تجهیزات مناسب، امکان جلوگیری از پیشروی دشمن میسر نشد طوری که دشمن منطقه اشغالی را گسترش داد و روستای مارد را نیز تصرف کرد. با عملیات 21/3/1360 – که با نام فرمانده کل قوا – خمینی روح خدا – در منتهی الیه منطقه اشغالی شمال مارد به اجرا در آمد – خط پدافندی خودی به پل مارد نزدیک شد. در پی آن ارتش عراق این پل را برچید و به دو پل قصبه و حفار که در جنوب مارد قرار داشت، متکی شد. روستای مارد نیز تا عملیات ثامن الائمه(ع) در اشغال عراق باقی ماند .
جاده اهواز – خرمشهر (پادگان حمید)


جاده اهواز خرمشهر مهم ترین جاده حمل و نقلی کشور قبل از جنگ و اصلی ترین جاده ارتباطی خرمشهر با اهواز مرکز خوزستان بود. این جاده و خاکریز شرق آن ، که بر دشتهای وسیع غرب رودخانه کارون مسلط است برای ارتش عراق بسیار با اهمیت بود. در پنج روز اول، از کیلومتر 60 این جاده تا پلیس راه خرمشهر به اشغال دشمن در آمد و در طول اشغال، انواع خاکریز موانع، استحکامات ، مواضع تانک و نفربر برای ممانعت از تسلط رزمندگان بر جابه جایی ادوات دشمن و هرگونه امکان نفوذ آن در شرق این جاده احداث شد که بعدها در میان فرماندهان به دژ بار لویی معروف شد . دشمن در طول جاده نیز برای هدایت آب از غرب جاده به سمت شرق با قطع جاده، سه بریدگی 20 متری ایجاد کرده بود . این جاده که مهم ترین بخش از مرحله اول و دوم عملیات بیت المقدس بود، در 10/2/1361 با رشادت رزمندگان قرارگاه فتح و نصر آزاد شد . پس از پذیرش قطعنامه 598 در 31/4/1367 دشمن با هجومی گسترده به اهواز و خرمشهر پیشروی نمود و دوباره بر این جاده مسلط شد که در نهایت در نبردی سنگین و دشوار طی سه روز به عقب رانده شد. دب حردان : جنگل و روستایی است واقع در 5 کیلومتری جنوب غربی اهواز که لشگر 5 مکانیزه ی عراق با عبور از مرز و رسیدن به جاده اهواز خرمشهر در روز هفتم جنگ با ده ها تانک و نفربر آنرا به اشغال موقت خود در آورد و با اجرای مستقیم آتش بر روی اهواز خسارت قابل توجهی به بار آورد، اما این لشگر به دلیل جاری شدن آب در منطقه مجبور به عقب نشینی تا امامزاده سید طاهر شد. شهدای خمسه سادات : قتلگاه و مقبره شهدای سادات خمسه کوثر کوشک، پنج تن از بسیجیان ( شهید سید داود طباطبایی، سید مهدی موسوی ، سید صاحب محمدی ، سید علیرضا جوزی ، سید حسین حسینی ) گردان الزهراء(س) لشگر 10 سید الشهداء (ع) بودند که در تاریخ 1/5/67 مقارن با سحرگاه عید قربان در آخرین روزهای دوران پر افتخار دفاع مقدس و پس از قبول قطعنامه توسط ایران، حمله مجدد دشمن بعثی و پیشروی آنها تا جاده اهواز خرمشهر به همراه دیگر رزمندگان در منطقه ای به نام سه راهی کوشک با دشمن در گیر می شوند . خودرو حامل 28 رزمنده این گردان مورد اصابت مستقیم توپ قرار می گیرد و فقط این بزرگواران شهید می شوند و پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر هم چون اجداد طاهرینشان در کربلا ، قطعه قطعه می گردد . قتلگاه و زیارتگاه این عزیزان در کنار جاده اصلی اهواز به خرمشهر (حدودا چهل متری جاده) ما بین خط راه آهن قطار اهواز به خرمشهر و جاده واقع شده است که زیارتگاه زائران راهیان نور است. /
واقع در كیلومتر 39 جاده اهواز – خرمشهر، این پادگاه متعلق به ارتش جمهوری اسلامی ایران است و از ابتدای جنگ تحمیلی به اشغال ارتش متجاوز عراق درآمد و در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس در اردیبهشت سال 1361 آزاد گردید. ارتش متجاوز عراق پس از 20 ماه اشغال این پادگان در زمان عقبنشینی و فرار از این منطقه این پادگان را به طور كامل منهدم نمود. آثار تخریب همچنان باقی است.
شهدای شیمیایی
جاده 13 کیلومتری شهید صفوی در شمال غربی خرمشهر و در کیلومتر 13 جاده اهواز خرمشهر قرار دارد و این جاده را به دژ مرزی و جاده مرزی شهید کاظمی متصل می کند. این جاده محور اصلی عملیات کربلای 5 بود و قرارگاه خاتم الانبیاء در مجاورت این جاده قرار داشت. پس از عملیات کربلای 5 و تثبیت منطقه شلمچه ، قرارگاه مهندسی صراط المستقیم که مدتی پس از آغاز جنگ به منظور بهره گیری از توان وازرتخانه ها و دولت در جنگ توسط وزارت سپاه به فرماندهی محسن صفوی تشکیل شده بود در کنار این جاده مستقر شد. پس از شهادت محسن صفوی نام وی بر این جاده گذاشته شد . در جریان عملیات کربلای 5 در حالی که رزمندگان گردان فجر لشگر 7 ولی عصر (عج) که از سه گروهان ابوالفضل ، علی اکبر و قمر بنی هاشم شهرستان بهبهان تشکیل شده بود در این جاده استقرار داشتند ، این منطقه هدف اولین راکت شیمیایی آلوده به گاز خردل دشمن قرار می گیرد و تا ساعت 11 صبح دو راکت دیگر آلوده به سیانور به محل استقرار این گردان اصابت می کند که به شهادت نود نفر از رزمندگان گردان فجر شهرستان بهبهان و مصدوم شدن سایر افراد این گردان منجر می شود.
شلمچه
یـادمـان شـهـدای عـمـلـیـات کـربـلـای 5 ...


شلمچه منطقه ای مرزی در غرب خرمشهر و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره است. شلمچه یکی از مهمترین محورهای هجوم اولیه ارتش بعث عراق به ایران بود. ارتش عراق با گذر از این منطقه به سوی خرمشهر تاخت . پس از عملیات بیت المقدس که به باز پس گیری خرمشهر به دست ارتش ایران انجامید، این منطقه همچنان در دست ارتش عراق بود. دشمن در سال 1364 به دنبال مشاهده پیشروی های رزمندگان اسلام ، به فکر ایجاد مانعی غیر قابل عبور برای نیروهای اسلام افتاد ، و پیرو تدابیر پدافندی خود ، بر شمال جزیره بوارین ، آب زیادی را در زمینی به وسعت 75 کیلومتر مربع ، رها ساخت. در طول جنگ تحمیلی منطقه شلمچه صحنه عملیات های بیت المقدس، رمضان ، کربلای 4 ، کربلای 5 ، کربلای 8 و بیت المقدس 7 بوده که در این میان ، نبرد کربلای 5 از جایگاه ویژه ای برخوردار است . این عملیات را می توان سخت ترین عملیات دوران مقدس نام برد. در عملیات کربلای 5 مردان بزرگی از این منطقه آسمانی شدند. که در بین ایشان سرداران شهیدی چون حسین خرازی ، یدا... کلهر ، اسماعیل دقیقی ، عبدا... میثمی و ... به چشم می خورند. حضور مقام معظم رهبری در تاریخ هشتم فروردین ماه 1378 در مشهد شهیدان شلمچه ، نورانیت خاصی به این منطقه داد و بنا به دستور معظم له یادمان شهدای شلمچه توسط آستان مقدس رضوی بنا گردید. در این یادمان 8 شهید مدفون هستند که زیارتگاه زائران راهیان نور و مسافران کربلاست. /
منطقه مرزی شلمچه درمنتهی الیه خرمشهر واقع شده است ونزدیک ترین نقطه مرزی به بصره می باشد. شلمچه یکی از محورهای هجوم دشمن در31/6/59 به خرمشهر بود. در عملیات بیت المقدس اگر چه خرمشهر آزاد شد ولی با توجه به اهمیت نظامی شلمچه، دشمن به سختی از آن دفاع کرد و آن را در اشغال خود نگه داشت و پس از آن،موانع،استحکامات و رده های دفاعی متعددی در این منطقه ایجاد کرد.رزمندگان اسلام با اجرای عملیات کربلای 5 در دی ماه 1365، این مواضع را در هم شکستند و شلمچه را آزاد کردند . /
سرزمين لالهها
روي زمين دنبال آسمان نگرديد؛ هر چه هست آن بالاست.
عمليات كربلاي چهار تمام شده بود و هنوز خاطره شهادت بسياري از بچهها از اذهان نرفته بود كه بايد رزمندگان و مردم شهد شيرين پيروزي را ميچشيدند. يكي از فرماندهان عمليات كربلاي پنچ ميگفت: تمام جوانب را بررسي كرديم. شناسايي منطقه كار راحتي نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهمتر بود. شلمچه دروازه بصره بود. از اين نقطه ميتوانستند به دشمن نفوذ كنند. دشمن محكمترين مواضع و موانع را برپا كرده بود. بررسي منطقه وقت ميبرد. دشمن در منطقه آب رها كرده بود. خط اولش، دژ محكمي بود با سنگرهاي بتوني. پشت آن تانكها مستقر بودند و به خوبي بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم كه كانال بود، خط چهارمش هم پشت نهر دوعيجي بود. خط پنجم هم قرارگاه تاكتيكي دشمن و مركز توپخانه بود و تازه اين، همه ماجرا نبود.
19 دي ماه ۱۳۶۵ بود. ساعت يك و نيم شب. دشمن اينطور استدلال كرده بود كه فعلا ايران بعد از عمليات ناموفق كربلاي چهار، قادر به انجام عمليات جديدي نيست. نيروهاي عراقي كمكم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپسگيري آنجا حضور داشته باشند. اينجا بود كه رزمندهها زمان را به دست گرفتند. حمله نيمهشب بسيجيها در شرق بصره، دشمن را گيج كرده بود. دشمن غافلگير شده بود. رمز مقدس «يا زهرا (س)» داشت كار خودش را ميكرد.
شكستهاي متعدد، دشمن را به اين نتيجه رسانده بود كه به جاي حالت تهاجمي، حالت تدافعي بگيرد. به همين دليل، دست به كار شد و در شلمچه، موانع وسيعي به شكل «ن» ساخت كه دهانه باز آنها به عرض سيصد متر به طرف ايران قرار داشت. ارتفاع اين موانع، به هفت متر ميرسيد. ساخت اين نونيها كار را براي ما دشوار ساخته بود. تسلطي كه عراق از اطراف اين گودال به رزمندههاي ايراني داشت، امكان هر تحركي را از آنها ميگرفت و ما براي فتح هر يك از اين موانع، شهداي بسياري را تقديم كرديم؛ اما بالاخره ايمان و اراده رزمندگان از سد تمامي موانع گذشت.
خيليها زير رگبار گلوله فقط «هدف» را ميديدند و بهانهاي براي برگشتن نميآوردند. آنچه در شلمچه مهم بود، اين كه رزمندهها سرعت عمل را به دست بگيرند. در صورت تسلط بر اين منطقه ايران ميتوانست برتري خود را در جنگ ثابت كند.
ارتش عراق شكست را باور نداشت. روزنامه Observer چاپ پاريس نوشت: «براي اولين بار از آغاز جنگ تاكنون، ناظران و كارشناسان غربي درباره امكانات دفاعي عراق دچار ترديد شدهاند.»
هفتهنامه نيوزويك هم نوشت: «تهاجم ايرانيها در نزديكي بصره، حداقل يك چيز را درباره جنگ ايران و عراق تغيير داده و آن اين كه براي اولين بار طي چند سال گذشته اين احتمال را كه يك طرف حقيقتا بر ديگري پيروز شود مطرح ساخته است.»
خيليها شلمچه را با غروبش ميشناسند و نذر ميكنند كه غروب به شلمچه برسند. نجواي غروب شلمچه با بقيه ساعات روز فرق ميكند. فقط بايد يك بار امتحان كرد.
شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است. كمي آن طرفتر حسينيه شلمچه قرار دارد، با نشانههاي پر رنگ پايداري... تانكهاي به گل نشسته، مينهاي خنثي نشده، كلاه و قمقمههاي سوراخشده و نخلهاي بيسر.
اصلا ميخواهم بگويم دريچههاي آسمان، توي خاك شلمچه است. /
خرمشهر مسجد جامع ، گلزار شهدا ، موزه جنگ
خرمشهر شهری در جنوب غربی استان خوزستان است. خرمشهر در آغاز جنگ تحمیلی از اولین نقاطی بود که مورد حمله ارتش بعثی عراق قرار گرفت. بعثی ها خیال اشغال یک روزه خرمشهر را داشتند اما مدافعان شهر به فرماندهی شهید جهان آرا توانستند با حداقل امکانات ، 35 روز در مقابل ارتش عراق مقاومت کنند و همین مسئله شهر خرمشهر را نماد مقاومت مردمی نمود . دشمن پس از عدم موفقیت در اشغال خوزستان ، تجهیزات دفاعی فراوانی را در خرمشهر مستقر و اطراف آن را مین گذاری کرد و خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ مطرح نمود. اما با همت جوانان ایرانی ، خرمشهر پس از 578 روز اشغال ، در تاریخ 3/3/1361 در عملیات بیت المقدس با رمز یا « علی بن ابیطالب (ع)» آزاد شد. در روزهای پایانی جنگ و پس از پذیرش قطعنامه 598 ، ارتش عراق با انبوهی از لشگرهای خود با تهاجمی دیگر خود را به جاده اهواز – خرمشهر رساند. با پیام هشدار دهنده حضرت امام (ره ) و با حضور سپاه و نیروهای مردمی در این منطقه طی سه روز درگیری و مقاومت ، دشمن مجددا به عقب رانده شد. مسجد جامع خرمشهر : مسجد جامع در طول 35 روز مقاومت ، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود. با پیروزی عملیات بیت المقدس، رزمندگان پس از آزادی خرمشهر خود را به مسجد جامع رساندند و نماز شکر به جای آوردند. گلزار شهدای خرمشهر : این گلزار یاد آور شهدای گمنام و مظلوم خرمشهر است که عده ای از آن ها بدون مراسم و حتی بدون کفن دفن شدند و همچنین در این گلزار هنرمند شهید « بهروز مرادی » آرمیده است. موزه جنگ : این محل ساختمان سابق شرکت نفت خرمشهر بوده که پس از آزادسازی خرمشهر، به عنوان محل برپایی موزه جنگ برگزیده شد. 3 شهید گمنام آرمیده در محوطه بیرونی موزه ، زیارتگاه بازدیدکنندگان و زائران است.
پايتخت پايداري
«بجنگيد، ما داريم ميآييم» اين صداي راديو عراق در حمايت از انفجارهاي خلق عرب در خرمشهر بود. اين منافقان ضد انقلاب از عراق اسلحه و مهمات قاچاق وارد خرمشهر ميكردند تا زمينههاي جنگ را آماده كنند.
همان روزها كمكم تانك و توپ و نيروهاي عراقي در مرز استقرار مييافتند. هر لحظه خاكريزهاي عراق بالا ميرفت و همزمان با آن هواپيماهاي عراقي روي سر خرمشهر ميچرخيدند و عكس ميگرفتند و موقعيت كلي شهر را شناسايي ميكردند.
مردم عادي و حتي نظاميها هم فكر ميكردند هواپيماهاي خودي و ايراني است. رخنه خائنيني چون بنيصدر اين بلا را بر سر ما آورد.
صدام و دولتمردانش فكر ميكردند مردم خوزستان هم مثل بقيه عربها هستند. به آنها مژده خودمختاري و به رسميت شناخته شدن ميدادند. ۳۱ شهريور ۵۹ عراق براي آزادي و خودمختاري خوزستان و منطقه جنوبي، هواپيماها و تانكها و نفربرهايش را براي تخريب خرمشهر فرستاد.
روز نهم مهر ۱۳۵۹ حدود دويست تانك به خرمشهر يورش آوردند. تعداد معدودي از مردم مظلومانه و با كمترين امكانات دفاع كردند و در همان روز آنها را هفت كيلومتر
عقب راندند. آن روز چند عراقي هم دستگير شدند كه با ترس و لرز ميگفتند: «انا مسلم! انا مسلم!»
«بجنگيد، ما داريم ميآييم» اين قول مساعدت و كمك به كساني بود كه حتي بدون امكانات اوليه در مقابل دشمن ايستاده بودند. آنها نميتوانستند ببينند كه خرمشهر سقوط ميكند. مظلومانه به مقابله برخاستند و طي ۴۵ روز مقاومت شجاعانه بسياري از طرحهاي دشمن را به شكست كشاندند.
بچهها داشتند مسجد جامع خرمشهر، سنگر عظيم اميدشان را از دست ميدادند. روز عيد قربان هم مسجد خرمشهر مورد هدف دشمن بود.
چهارم آبان روز سقوط خرمشهر بود. در اين روز صداميان كنار مسجد جامع عكس يادگاري ميگرفتند. خرمشهر اين خطه آفرينش با خون افرادش شسته شد و به دست ناكسان افتاد.
خرمشهر سقوط كرد و تن ايران زخمي شد.
امام حسين عليه السلام اذن دخول دادند. عمليات بيتالمقدس شكل گرفت. كاروان حق به راه افتادند. جانهاي شيفته و شجاع براي زيارت ضريح آزادي ميرفتند.
صداميان از بوي لاشههاي سربازانشان ترس را استشمام ميكردند. خرمشهر پايگاه اصلي پيروزي بود. آنها نميخواستند اين كليد پيروزي را از دست بدهند. ابهت غرب و شرق توي خرمشهر مستقر بود. نميخواستند حداقل آبروي سياسيشان از بين برود. بيش از يك سال بود كه تمام امكانات و واحدهاي تحت امر را جمعآوري كردند و فواره آتش بر سر رزمندگان اسلام باريدن گرفت.
يكي از فرماندهان به شهيد صياد شيرازي گفته بود: «جناب سرهنگ! نيروهاي من ديگر با تفنگ هم نميتوانند بجنگند. حتي فرصت نميكنند لحظهاي سلاحشان را تميز كنند، آن قدر كه آتش دشمن سنگين است.» و صياد دستور داد: «عمليات را ادامه دهيد.»
ميان برخي فرماندهان زمزمه ميشد كه «عمليات متوقف شود.» شهيد حسن باقري وقتي اين مطلب را شنيد، يك دفعه قرمز شد و با عصبانيت داد زد: «خجالت نميكشيد؟ بيست روزه كه به مردم قول داديم خرمشهر آزاد ميشود. ما تا آزادي خرمشهر اينجاييم.» نيروهاي عراق ميخواستند به هر قميتي كه شده حلقه محاصره را بشكنند. به شدت آتش ميباريد، اما نور از نردبان آتش بالا رفت و شيطانپرستان را به زانو درآورد و به فرموده امام (ره): «دست قدرت حق از آستين فرزندان اسلام بيرون آمد و كشور بقيهاللهالاعظم (ارواحنا لمقدمه الفداه) را از چنگ گرگان آدمخوار كه آلتهايي در دست ابرقدرتان خصوصا آمريكاي جهانخوارند، بيرون آورد و نداي اللهاكبر را در خرمشهر عزيز طنينانداز كرد و پرچم لاالهالاالله را بر فراز آن شهر خرم كه با دست پليد جنايتكاران غرب به خون كشيده شد و خونينشهر نام گرفت، به اهتزاز درآوردند... آنان فوق تشكر امثال من هستند... مبارك باد و هزاران بار مبارك باد...»
زائران كربلا در سوم خرداد ۶۱ از دروازههاي غربي خرمشهر، شهر را به بوسه آزادي نوازش كردند و نيروهاي دشمن را منهدم نموده و بسياري از آنها را به اسارت درآوردند. احمد زيدان هم فرمانده نيروهاي عراق در خرمشهر روي مين رفت و در آتش سوخت. خرمشهر كه پس از ۴۵ روز مقاومت در برابر دشمن سقوط كرده بود، بعد از ۵۷۵ روز اشغال، در ظرف ۴۸ ساعت آزاد و به طور كامل از لوث وجود اشغالگران پاكسازي شد. زائران كربلا در اولين اقدام خود پس از آزادسازي شهر به زيارت مسجد جامع رفتند و نماز شكر را در آنجا خواندند.
دو ساعت از ظهر گذشته بود كه جمله «خرمشهر، شهر خون آزاد شد» شهرهاي كشور را غرق در شادي و سرور كرد.
خرمشهر براي هميشه تاريخ به خود ميبالد؛ چرا كه مقاومت و پيروزي را بر پشت خود لمس كرده است. خرمشهر پايتخت جنگ و پيروزي، مدرسه عشق با نيمكت سنگرها، خواهش گمشده مدينه فاضله را به بلنداي تاريخ فرياد زد و آشكار ساخت و همچون مكه كه سرزمين وحي بود، ميزبان فتح شد و سرزمين وعده الهي گشت.
«انا فتحنا لك فتحاً مبينا... و ينصرك الله نصراً عزيزاً» (فتح/۱و۳) . /
نهرخین
خین نهری است در نزدیکی روستای خین در غرب خرمشهر و جنوب نهر عرایض که جزیره بوارین عراق را از شلمچه ایران جدا می کند. این نهر در مجاورت پاسگاه مرزی خین قرار دارد و دو و نیم متر عمق و بین هشت تا سی متر عرض آن متغیر است و در تنومه عراق به شط العرب می ریزد. در جریان آزادسازی خرمشهر ، خین یکی از محورهای قرار گاه نصر به فرماندهی شهید همت برای ورود به شهر بود و در عملیات والفجر 8 پشتیبانی قرارگاه خاتم النبیاء (ص) در محدوده آن صورت گرفت. رزمندگان در عملیات کربلای 4 در نبردی شجاعانه خسارات و تلفات فراوانی به دشمن وارد کردند و حتی عده از رزمندگان از نهرخین گذشتند . اما در نهایت به دلیل لو رفتن عملیات و حجم بسیار سنگین آتش دشمن ، فرماندهان دستور توقف عملیات را صادر نمودند. با اطلاعات و تجارب به دست آمده در این عملیات ، این منطقه در عملیات کربلای 5 آزاد شد . /
پلی برای رسیدن به...
نامش نهر خین بود. ۱۰ کیلومتر پس از شلمچه و محور عملیاتی کربلای ۴. این مرز بین ایران و عراق است که از نهر جاسم عراق سرچشمه میگیرد. با گذشت چندین سال از جنگ همچنان دستنخورده باقی مانده و پراز تلههای خورشیدی، مین و سیم خاردار است.
در جادهای که ما را به سمت نهر خین راهنمایی میکرد با یک مسجد بسیار کوچک خشتی که نشانههای تیر و ترکش هم بر سینهاش داشت، مواجه شدیمه که به مسجد جامع والفجر معروف است و همچنان پذیرای زائران و نمازگزاران.
به ابتدای یادمان رسیدیم که سنگری داشت با تابلویی که نوشته بود: «موقعیت شهید علی عاصمی»
به ایستگاه صلواتی و فروش محصولات فرهنگی رسیدیم و پس از تر کردن گلو، به راه خود ادامه دادیم. یک بیرق بزرگ سفید با نشان «یامهدی(عج)» اقتدار و حرمت عجیبی به این منطقه بخشیده بود. بعد از چند قدمی پیاده روی تازه به دربهای ورودی که از جنس توریهای فلزی بود، رسیدیم و داخل شدیم.
بلافاصله به دیدن نهر رفتیم که در آنطرف یک خاکریز قابل رؤیت بود. این نهر که پر بود از سیمخاردار و تلهی خورشیدی امکان نزدیک شدن بیشتر را به ما نمیداد. نهری که در انتها به شط العرب یا همان اروند صغیر میرسد و عمقی در حدود ۲-۳ متر دارد. مقدار این عمق در تلاقی شط به ۸-۳۰ متر میرسد که همچنان محل عبور قایقهای ماهیگیری است.
در محل این نهر، سه عملیات مهم کربلای ۴ و ۵ و والفجر ۸ به انجام رسیده و یادگارهای بسیاری را از آن زمان با خود به همراه دارد؛ ازجمله لاشهی فلزی بسیار بزرگی در کنار نهر که هم شبیه یک کشتی یا قایق بزرگ بود و هم شبیه یک بالگرد یا هواپیما.
در آن سوی نهر و آن سوی شط پاسگاه مرزی عراق و جزایر مختلفش که اسامی عجیب به زبان عربی داشت، دیده میشدند. و جالب بود که رنگ آب در تلاقی نهر و شط متفاوت بود و میتوانستی آب این دو را به دلیل اختلاف عمق از هم تفکیک کنی.
و خدا میداند چه رازهایی در دل این نهر خوابیده و چند پیکر و دست و پا به قعر آن فرو رفته است. /
علقمه یادمان شهدای عملیات کربلای4
کربلای 4 اوج مظلومیت رزمنده ها و شهدامون بود .روحشون شاد یادشون گرامی
یادبود شهدای عملیات کربلای 4 در منطقه جنوبی جزیره ام الرصاص و شمال جزیره مینو واقع شده است

در غرب جاده خرمشهر – آبادان و منتهی الیه کوی آریا ، و در کناره رود اروند منطقه ای وجود دارد که هنوز آثار بمباران¬های دژخیمان بعثی بر روی ساختمان های اطراف مشهود است. این منطقه یاد آور عملیات کربلای 4 و شهدای مظلوم این عملیات است که در زمستان 1365در این منطقه حماسه آفریدند . عملیات کربلای 4 در مورخ 3/10/1365 با رمز « یا رسول الله (ص) » آغاز شد. غواص ها ساعاتی قبل از شروع عملیات به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. در این میان ، نیروهای دشمن که کاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور ، با تیربار و خمپاره به طرف آن ها شلیک می کردند. یکی از مناطق حساس عملیات ، جزیره امل الرصاص و نوک بوارین بود، که به رغم تلاش بسیاری که برای تصرف آن انجام شد به خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت . لذا به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی ، از ادامه نبرد اجتناب شد. این نقطه یادآور حماسه رزمندگان تیپ 32 انصار الحسین (ع) همدان و 33 المهدی (ع) فارس در عملیات کربلای 4 بوده است. /
یادبود شهدای عملیات کربلای ۴ در منطقه علقمه در کنار اروندرود، هفتهی آینده افتتاح میشود.
محمدرضا میراضی ـ نمایندهی ستاد مرکزی راهیان نور در خرمشهر ـ با اعلام این خبر گفت: این منطقه خط مرزی است که عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ از آن آغاز شده است و پیشبینی ما این است که این منطقه به خاطر بکر بودنش میتواند یادمان بسیار مطلوبی برای بازدید کاروانهای راهیان نور باشد.
وی که در جمع کاروان اعزامی اصحاب رسانه به مناطق عملیلتی جنوب در دوران دفاع مقدس سخن میگفت، ادامه داد: امیدواریم از اواخر هفتهی آینده با آغاز پذیرش زائر به این مناطق، ناگفتههای عملیات کربلای ۴ که مصداق تکلیف مداری رزمندگان اسلام بود، پذیرای کاروانهای راهیان نور باشد.
هم اکنون در این محل، خادمان کاروانهای راهیان نور در حال انجام مراحل پایانی آمادهسازی این یادبود هستند. /
علقمه ایران ...
منطقه عملیاتی کربلای 4 دارای ارزش و ویژگیهای مهم سیاسی و نظامی است و می توان آن را مهمترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب دانست. مركز این منطقه، نخلستانهای اطراف اروندرود- حد فاصل جزیره بلجانیه تا بصره است كه عرض آن 4 تا 5 كیلومتر و طول آن حدود 15كیلومتر میباشد.
زمین منطقه عملیاتی نیز دارای نهرها و كانالهای كشاورزی است كه برای پدافند موقعیت مناسبی دارد و جناحین منطقه نیز از شمال به آب گرفتگی شلمچه و كانال پرورش ماهی و از جنوب به خور زبیر و زمینهای باتلاقی اطراف آن منتهی میشود و دشمن در آن قدرت پاتك ندارد. پس از ده ماه بسيج امكانات و مقدورات كشور و استفاده از تبليغات گسترده و وسيع مبني بر تعيين سرنوشت جنگ در شرايطي كه منابع صنعتي و اقتصادي و مراكز آب و برق كشور هدف بمباران شديد و گسترده دشمن قرار داشت،
اجرای عمليات كربلاي٤ با چهار قرارگاه به نامهاي نجف، قدس، كربلا و نوح در دستور کار قرار گرفت و چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل امالرصاص و جزیره مینو به این دلیل كه به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابستهاند برای تصرف شهر بصره و تهدید جاده صفوان- بصره در این عملیات انتخاب شد و بر این اساس قرارگاه نجف از شمال پنجضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و امالطویله با هدف پیشروی در محور شلمچه، قرارگاه قدس با عبور از منطقه امالرصاص- بوارین با هدف پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب، قرارگاه كربلا از مقابل جزیره امالرصاص با هدف تأمین كل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم و قرارگاه نوح با هدف تأمین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو، اجرای عملیات را در شش مرحله بر عهده گرفتند.
عملیات میبایست در ساعت 22:30 مورخ 3/10/1365 آغاز شود. به همین خاطر غواصها ساعاتی قبل از شروع عمليات به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حركت كردند. در این میان نیروهای دشمن كه كاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور، با تیربار و خمپاره به طرف نیروهای خودی شلیك كردند. در مجموع عملیات خارج از كنترل و هدایت فرماندهی قرارگرفته بود و قبل از هر دستوری یگانها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عكسالعمل دشمن به محض رسیدن به ساحل، درگیری را آغاز كردند.
با این حال رمز عملیات"یا محمد رسول الله(ص)" حدود ساعت 22:45 اعلام شد و نیروهای عمل كننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، امالرصاص، امالبابی و بلجانیه نفوذ كنند و در برخي مناطق نیز به صورت موضعی رخنه نمایند. در مقابل نیروهای دشمن با پرتاب پیدرپی منور و اجرای چند مورد بمباران كنار نهرعرایض(عقبه برخی از یگانها) و همچنین اجرای آتش مؤثر روی رودخانه اروند، عملاً سازمان غواصها و نیز نیروهای موج دوم و سوم را به هم زد. به طوری كه نیروهای یگانهای مجاور بعضا پراكنده شده و اغلب نمیتوانستند روی هدف عمل نمایند. یكی از مناطق حساس عملیات، نوك جزیره امالرصاص بود كه به رغم تلاش بسیاری كه برای تصرف آن انجام شد، به خاطر هوشیاری دشمن امكان ادامه درگیری از میان رفت.
دشمن با شلیك پرحجم تیربار روی آب، از عبور نیروها از تلاقی اروند و کارون جلوگیری كرد چرا كه به خاطر حساسیتی كه دشمن نسبت به امالرصاص داشت، در پدافند آن از 9 رده مانع طبیعی و مصنوعی بهره میبرد، به طوری كه هرگاه از هر خط عقب رانده میشد در خط بعدی كه نسبت به خط قبلی اشراف و تسلط داشت، مقاومت میكرد.
دشمن علاوه بر استفاده از اطلاعاتي كه توسط آمريكا به جبران حادثه ايران گيت(ماجرای مک فارلین) در اختيارش گذاشته شده بود، از هوشياري كامل برخوردار بود. لذا با استفاده از تاكتيكهاي ضد غواص و شناور، مانع از انجام عمليات براساس پيشبينيهاي قبلي شد. در این حال با توجه به هوشیاری دشمن به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد و بلافاصله عملیات کربلای5 طرحریزی و اجرا شد. /
آبادان



شهر آبادان داخل جزیره آبادان و بین خلیج فارس و سه رودخانه کارون ، بهمن شیر و اروند رود محصور است و به اروند رود تسلط کامل دارد. رژیم بعث عراق با آغاز جنگ، نیروهای خود را به سوی جزیره آبادان روانه کرد. مقابل دشمن شکل دادند. عراقی ها توانستند با عبور از بهمن شیر به این جزیره نفوذ کنند ، لیکن با مقابله مدافعان آبادان در کوی ذوالفقاری به خارج از جزیره عقب رانده شدند و رزمندگان جبهه ای را با کمک گروه فدائیان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی مقابل دشمن شکل دادند.نیروهای عراقی در شمال جزیره زمین گیر شده و به محاصره آن اکتفا کردند. بعد از محاصره آبادان ، امام خمینی (ره ) بارها بر ضرورت شکسته شدن این محاصره تأکید کردند تا اینکه در عملیات ثامن الائمه (ع) در تاریخ 5/7/1360 دشمن به غرب کارون رانده شد و آبادان از محاصره دشمن خارج شد. با انجام عملیات والفجر 8 (تصرف فاو)، آبادان به عقبه تدارکاتی فاو تبدیل شد و نخلستان های این شهرستان در اروند کنار و چوئبده نقش مهمی را در استتار رزمندگان در عملیات های والفجر 8 و کربلای 4 ایفا نمودند. گلزار شهدا : گلزار شهدای آبادان در بخش جنوب غربی شهر آبادان و در کنار جاده آبادان – ارون کنار قرار دارد. بسیاری از شهیدان خرمشهر و آبادان از جمله شهید شیخ شریف قنوتی ( اولین روحانی شهید دفاع مقدس ) و شهیده مریم فراهانیان، در این گلستان آرمیده اند . این گلزار 177 شهید گمنام را در خود جای داده است و یکی از زیبایی های آن حضور شهیدانی از اقصی نقاط کشور است که مردمی بودن دفاع را اثبات می کند. یادمان شهید تندگویان : این یادمان به یاد وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران شهید مهدس محمد جواد تندگویان ساخته شده است. شهید تندگویان ابتدای جنگ در این منطقه به دست عوامل ارتش بعث عراق به اسارت در آمد و پس از سال ها تحمل شکنجه به دست مزدوران بعثی به شهادت رسید.
یادمان وزیر شهید محمدجواد تندگویان روستای سادات
شهید غریب قریب




روستای سادات در پنج کیلومتری جنوب شرقی شهر آبادان واقع است و رود بهمنشیر از جنوب آن می گذرد. صبح روز 1359/8/9 در حالی که بیش از چهل روز از آغاز جنگ نگذشته بود و پالایشگاه آبادان شدیداً زیر آتش نیروهای عراقی بود ایشان به قصد تشویق و تقدیر از کارکنان شجاع تأسیسات نفتی عازم آبادان شد . عراقی ها با نصب پل روی بهمنشیر و عبور از آن قصد داشتند وارد کوی ذوالفقاری شوند، مهندس محمد جواد تندگویان وزیر نفت دولت جمهوری اسلامی به همراه تعدادی از همکارانش که بی اطلاع از حضور عراقی ها قصد داشتند وارد آبادان شوند، در این روستا اسیر شدند. او پس از سالها اسارت و تحمل سخت ترین شکنجه ها در زندان های مخوف حکومت دیکتاتوری صدام به درجه رفیع شهادت نائل آمد سرانجام پس از پایان جنگ تحمیلی و تبادل اسرا ، پیکر این شهید گرانقدر به کشور بازگردانده و در تاریخ 29 آذر ماه 1370 در جوار شهدای هفتم تیر در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد . روحش شاد
شهید مهندس محمد جواد تندگویان در 26 خرداد ماه 1329 پا به عرصه هستی نهاد و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1354 به تحصیل در دانشکده نفت آبادان مشغول گردید . پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به سوابق انقلابی ایشان از سوی شهید رجائی به عنوان وزیر نفت انتخاب گردید .
به پاس رشادت های این وزیر شهید ، بنای یادبودی در محل اسارت ایشان در مقابل روستای سادات جنب جاده ی قفاص و تالاب بین المللی شادگان احداث گردیده که محل بازدید علاقمندان می باشد .
اروند کنار
یـادمـان شـهـدای عـمـلـیـات والـفـجـر 8


اروند رود از بزرگترین رودهای جهان است که از به هم پیوستن دجله و فرات در القرنه عراق و اتصال کارون در خرمشهر به آن تشکیل می شود. اروند به معنی تیز و تند رو و در دوره باستان به تمام طول رود دجله و اروند، رود امروزی گفته می شد. به اروند ، رود وحشی نیز می گویند. در اروند دو نوع جریان وجود دارد : جریان آرام بر سطح آن و جریانی سریع متلاطم در عمق آن ، این رودخانه به علت جزر و مدها و نوع حرکتش این لقب را گرفته است. این رودخانه دائم مورد مناقشه ایران و عراق بوده و حاکمیت مطلق بر این رودخانه از آرزوهای دیرینه حاکمان بغداد بوده است. یکی از اهداف رژیم بعثی عراق در هجوم سراسری به ایران ، حاکمیت مطلق بر اروند و انتقال مرزهایش به ساحل شرقی این رودخانه بود. اروند در دوران دفاع مقدس ، شاهد عملیات والفجر 8 ، یکی از بزرگترین نبردهای دوران جنگ بود. عملیات والفجر 8 در روز 20/11/1364 با رمز « یا فاطمه الزهرا (س) » با عبور از اروند رود حد فاصل خسرو آباد تا رأس البیشه آغاز شد و پس از 78 روز جنگ تمام عیار شهر فاو به تصرف رزمندگان در آمد و عملیات دلیرانه ای که تمامی کارشناسان نظامی را متعجب کرد. در شمال شرق اروند کنار روبروی شهر فاو عراق ، بنای یادبود شهدای والفجر 8 قرار دارد که 8 شهید گمنام در نوروز سال 1380 همزمان با ایام محرم حسینی در این محل و در ساحل رود خانه اروند رود به خاک سپرده شده اند. پل بعثت : پس از تصرف شهر ساحلی فاو در عملیات والفجر 8 و قطع ارتباط عراق با آبهای خلیج فارس ، رژیم بعث عراق همه توان خود را برای به زانو در آوردن رزمندگان به کار بست و شهر فاو و نیروهای مستقر در آن را زیر آتش سنگین حملات هوایی و زمینی و ... خود گرفت . با آنکه عبور نیروی نظامی از اروند رود از نظر کارشناسان نظامی دنیا غیر ممکن بود و پشتیبانی از این حجم نیرو در فاو فقط از طریق رودخانه، پل مناسبی را می طلبید. لذا به همت نبوغ و درایت ایرانی احداث پل با مشخصات ویژه ای چون بهره مندی از استتار کامل و سایر تدابیر دفاعی در دستور کار فرماندهان جنگ و مسئولین قرارگاه کربلا قرار گرفت. پل بعثت که از آن بعنوان شاهکار مهندسی جنگ می توان نام برد پس از شش ماه تلاش و به کارگیری 3400 قطعه لوله ، توسط ستاد مهندسی رزمی کربلا و با پشتیبانی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) و ستادهای مرکزی پشتیبانی جهاد سازندگی استان های خراسانو خوزستان در مورخه 22/7/1365 در 10 کیلومتری جنوب شهر فاو و هم زمان با عید مبعث بهره برداری شد و به این علت پل بعثت نام گرفت . /
یکی از بخش های شبه جزیره آبادان اروند کنار است که در 48 کیلومتری جنوب شرقی آبادان و در انتهای جاده آبادان- اروند کنار واقع شده است. این منطقه شاهد یکی از موفق ترین و بزرگ ترین نبرد های دوران دفاع مقدس می باشد. در عملیات والفجر 8 غواصان خط شکن شبانه از آبهای خروشان اروندرود گذشته،خط دشمن را شکسته و موفق به آزاد سازی منطقه فاو شدند. این عملیات ضربه مهلکی بر کمر ارتش بعث وارد آورد. /
ضیافت آب و آتش
اروند را رودي وحشي خواندهاند؛ با جزر و مدي هولناك. با دو مسير متفاوت و عمقي وحشتناك؛ اما حالا خروشي هميشگي... بهتر است بگويم اروند رودي وحشي بود، اما اينك برخلاف ظاهر ناآرام و متلاطمش، دروني آرام و مغموم دارد و بيتاب است. اروند! آرام باش، آرام! ما نيز داغداريم.
اروند آبيرنگ در ميان دو امتداد سبز جاي گرفته است. اين دو خط سبز نخلستانهاي اطراف اروند هستند. يكي در خاك ايران و ديگري در خاك عراق (بصره) چه بسيار وصيتنامهها كه زير همين درختان نوشته شده است. چه بسيار رازها كه با صاحبانشان پاي همين نخلها دفن شده است. چه بسيار نالهها، مناجاتها و...
ماهها طول كشيد تا مقدمات عمليات والفجر ۸ فراهم گردد. مشكلات بسياري در اين راه بود. از جمله شناسايي منطقه، جريان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لاي ساحل رودخانه، جزر و مد، موانعي كه دشمن ايجاد كرده بود و... نيروهاي شناسايي در حال تمرين و نيز شناسايي موانع منطقه بودند. نيروهاي مهندسي در اين مدت كارها را آرام آرام به پيش ميبردند تا دشمن متوجه قضيه نشود. غواصان در منطقههاي جداگانه، سخت مشغول تمرين بودند و همه اين كارها چندين ماه به طول انجاميد تا اين كه شب عمليات فرا رسيد.
شب بيستم بهمن ۱۳۶۴ يكي از شبهاي تاريخي دفاع مقدس و حتي جنگهاي كلاسيك دنيا است. هنگام وداع فرا رسيده است. بچهها همديگر را در آغوش ميكشند و پيشانيبند يازهرا سلام الله عليها را بر سر هم ميبندند. تا ساعتي ديگر عدهاي از اينان با خدايشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب ميزنند تا خود را به آن سوي رودخانه برسانند. هيچ كسي از دشمن نبايد خبردار شود. كسي تا ساعت ۲۲ حق تيراندازي ندارد. ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه است؛ فرمان حمله ميرسد:
«بسم الله الرحمن الرحيم؛ ولاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم؛ و قاتلوهم حتي لاتكون الفتنه؛ يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا...»
و ناگهان اروند پرخروش در برابر ايمان و اراده يا زهراگويان بچهها تسليم ميشود.
۹ صبح روز ۲۱ بهمن محور عمليات تا شهر فاو به دست رزمندگان اسلام درآمده است. دشمن همچنان بهتزده است! چنان حيرت زده كه حتي از انجام هر پاتكي فلج شده است. هيچ كس فكرش را هم نميكرد! شب دوم عمليات، منطقه در انتظار جهادگران مهندسي بود. يكي تفنگ به دست ميگيرد و يكي فرمان بولدوزر. جهاد في سبيل الله است و چنين جهادي پست و مقام و درجهاي نميشناسد.
پاتك عراقيها ساعت ۳ بامداد روز ۲۲ بهمن آغاز شد. آتشي كه بين طرفين رد و بدل ميشد، شب را به روز تبديل كرد. جنگ به حالت تن به تن درآمد. كماندوهاي عراقي هرگاه هوس حمله به خاكريزها را ميكردند، با جواب صفشكن بسيجيان مواجه ميشدند! درگيري ادامه داشت. تا صبح روز ۲۲ بهمن لشگر گارد عراقي با تانكها و خودروهاي نظامي خود در محور جاده البحار سعي ميكرد خود را به خاكريزهاي رزمندگان اسلام برساند. در اين هنگام بالگردهاي هوانيروز چون عقابهاي تيزبال سررسيدند و سپاه دشمن از هم فروپاشيد و به عقب نشست.
جنگ و گريزها ۷۵ روز ادامه يافته است تا آنكه نيروهاي ايراني جاي خود را تثبيت كردند. اين نه تنها يك آبروريزي بزرگ براي عراق بلكه براي همه دنيايي بود كه با تمام توان از نيروهاي بعثي به دفاع پرداخته بودند.
غلامرضا طرق از بچههاي با صفاي ارتش و فرمانده گردان شهادت لشگر ۹۲ زرهي اهواز وقتي كه داشت به خط دشمن ميزد گفت: «من شهيد ميشوم، مفقود ميشوم، دنبالم نگرديد، پيدايم نخواهيد كرد.» ديگر جنازهاش پيدا نشد؛ چرا كه با اروند رفيق شده بود.
نام اروند با نام غواصها عجين گشته است. شهادت غواصها مظلومانهترين شهادتهاست و شايد رمز اينكه اجر شهيد دريا بالاتر از شهيد خشكي است در همين باشد كه مجاهد اين عرصه نه راه پيش دارد و نه راه پس و نه حتي راه دفاع كردن از خويش.
در روايات آمده است: هر كسي كه در آب شهيد شود، اجر دو شهيد را دارد. يك بار براي يكي از دوستان غواصم اين روايت را تعريف كردم. گفت: راست ميگويي جنگ در آب آن هم شب در آب اروند خروشان زير آتش سنگيني كه از بالاي سرت ميريزد. شب عمليات والفجر ۸ تازه معناي اين جمله را يافتم كه هر كسي ميخواهد به امام زمانش (عج) برسد، بايد خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش. /
یادمان پل بعثت
به زودی ...
=======================================================
فاصله زمانی بین یادمان های مناطق جنگی جنوب کشور
مـسـیـرهـای مـواصـلـاتـی ، فـاصـلـه بـه کـیـلـومـتـر
1 - دوکوهه - اندیمشک : 5 کیلومتر
2 - دوکوهه - شوش : 40 کیلومتر
3 - دوکوهه - اهواز : 160 کیلومتر
4 - شوش - اهواز : 120 کیلومتر
5 - شوش - شهدای فتح المبین : 7 کیلومتر
6 - اهواز - سوسنگرد : 55 کیلومتر
7 - اهواز - شهدای هویزه : 42 کیلومتر(از جاده اهواز-خرمشهر)
8 - اهواز - خرمشهر : 115 کیلومتر
9 - اهواز - آبادان : 115 کیلومتر
10 - اهواز - طلائیه : 120 کیلومتر
11 - خرمشهر - شلمچه : 20 کیلومتر
12 - خرمشهر - آبادان : 10 کیلومتر
13 - آبادان - اروند کنار : 45 کیلومتر
14 - طلائیه - شهدای هویزه : 80 کیلومتر
15 - شهدای هویزه - دهلاویه : 50 کیلومتر
یکی از مطالبی که هر مسؤول کاروان و یا راوی مناطق باید برای برنامه ریزی های روزانه کاروان در نظر بگیره مدت زمان بین هر یادمان است که این فواصل زمانی رو برای یادمان های مناطق جنگی جنوب کشور تقدیم شما گرامیان می کنم.فواصل زمانی بین مناطق :
دوکوهه تا …
تهران ……………………………………………………………………………….. بین ۹ تا ۱۳ ساعت
اندیمشک ………………………………………………………………………………………. ۱۵ دقیقه
دزفول …………………………………………………………………………………………… ۴۵ دقیقه
سدّ کرخه ………………………………………………………………………………………. ۱ ساعت
امامزاده عباس (ع) ………………………………………………………………………. ۱:۳۰ ساعت
یادمان شرهانی ……………………………………………………………………………. ۲:۳۰ ساعت
شوش …………………………………………………………………………….. ۱:۱۵ تا ۱:۳۰ ساعت
یادمان فتح المبین ………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
سایت ۴ و ۵ …………………………………………………………………………. ۱:۳۰ تا ۲ ساعت
اهواز ………………………………………………………………………………………… ۲:۳۰ ساعت
خرمشهر ………………………………………………………………………………. ۴:۳۰ تا ۵ ساعت
یادمان فتح المبین تا …
شوش ……………………………………………………………………………………………. ۲۰ دقیقه
دزفول ………………………………………………………………………………………. ۱:۱۵ ساعت
اندیمشک …………………………………………………………………………………. ۱:۱۵ ساعت
دوکوهه ……………………………………………………………………………………. ۱:۳۰ ساعت
سایت ۴ و ۵ …………………………………………………………………… ۴۰ دقیقه تا ۱ ساعت
یادمان فکه ………………………………………………………………………………… ۲:۳۰ ساعت
یادمان چزابه …………………………………………………………………………. ۲:۴۵ تا ۳ ساعت
اهواز …………………………………………………………………………………………….. ۲ ساعت
یادمان شرهانی تا …[۱]
امامزاده عباس(ع) …………………………………………………………….. ۱:۱۵ تا ۱:۳۰ ساعت
اندیمشک ……………………………………………………………………….. ۳:۱۵ تا ۳:۳۰ ساعت
دوکوهه ……………………………………………………………………………………. ۲:۳۰ ساعت
یادمان فکّه …………………………………………………………………………… ۳:۳۰ تا ۴ ساعت
یادمان فکّه تا …
یادمان چزابه …………………………………………………………………………………… ۱ ساعت
بیمارستان امام حسن (ع) ………………………………………………………………. ۱:۳۰ ساعت
پادگان میشداغ …………………………………………………………………………… ۱:۴۵ ساعت
بستان ………………………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
یادمان دهلاویه ………………………………………………………………………………… ۲ ساعت
سوسنگرد ………………………………………………………………………………….. ۲:۳۰ ساعت
شهر هویزه ……………………………………………………………………………………… ۳ ساعت
یادمان هویزه ………………………………………………………………………………. ۳:۳۰ ساعت
اهواز (حمیدیه – محور سوسنگرد ) ………………………………………….. ۳:۴۵ تا ۴ ساعت
یادمان چزابه تا …
یادمان فکّه ……………………………………………………………………………………… ۱ ساعت
بیمارستان امام حسن (ع) …………………………………………………………………… ۳۰ دقیقه
پادگان میشداغ ………………………………………………………………………… ۳۰ تا ۴۵ دقیقه
بستان …………………………………………………………………………………………….. ۴۵ دقیقه
یادمان دهلاویه …………………………………………………………………………….. ۱:۳۰ دقیقه
سوسنگرد ………………………………………………………………………………….. ۱:۴۵ ساعت
شهر هویزه …………………………………………………………………………………. ۲:۱۵ ساعت
یادمان شهدای هویزه …………………………………………………………………… ۲:۴۵ ساعت
اهواز ………………………………………………………………………………………… ۳:۱۵ ساعت
یادمان دهلاویه (محل شهادت شهید چمران) تا …
اهواز ……………………………………………………………………………… ۱:۳۰ تا ۱:۴۵ ساعت
سوسنگرد ………………………………………………………………………………………. ۲۰ دقیقه
بستان …………………………………………………………………………………………….. ۳۰ دقیقه
شهر هویزه ……………………………………………………………………………………… ۴۵ دقیقه
یادمان هویزه …………………………………………………………………………………… ۴۵ دقیقه
بیمارستان امام حسن (ع) …………………………………………………………………… ۴۵ دقیقه
پادگان میشداغ …………………………………………………………………………… ۱:۱۵ ساعت
یادمان چزابه ………………………………………………………………………………. ۱:۱۵ ساعت
یادمان فکّه ………………………………………………………………………………… ۲:۱۵ ساعت
یادمان هویزه تا …
اهواز …………………………………………………………………………………………….. ۱ ساعت
شهر هویزه ……………………………………………………………………………………… ۳۰ دقیقه
پادگان حمید ………………………………………………………………………………….. ۴۵ دقیقه
یادمان طلائیه ………………………………………………………………………………….. ۳ ساعت
سوسنگرد ………………………………………………………………………………………. ۱ ساعت
یادمان دهلاویه …………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
بستان ………………………………………………………………………………………… ۱:۴۵ ساعت
بیمارستان امام حسن (ع) …………………………………………………………………… ۲ ساعت
پادگان میشداغ …………………………………………………………………………… ۲:۱۵ ساعت
یادمان چزابه …………………………………………………………………………………… ۲ ساعت
یادمان فکه ………………………………………………………………………………… ۳:۳۰ ساعت
یادمان طلائیه تا…
پاسگاه زید ………………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
خرمشهر ……………………………………………………………………………………. ۲:۳۰ ساعت
پادگان حمید ……………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
یادمان هویزه …………………………………………………………………………………… ۳ ساعت
بیمارستان امام حسن (ع) …………………………………………………………………… ۲ ساعت
یادمان رمضان (پاسگاه زید) تا …
یادمان طلائیه ……………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
خرمشهر ……………………………………………………………………………………. ۱:۱۵ ساعت
یادمان شلمچه …………………………………………………………………………….. ۱:۳۰ ساعت
بیمارستان امام حسین (ع) ………………………………………………………………….. ۱ ساعت
پادگان حمید ………………………………………………………………………………….. ۴۵ دقیقه
اهواز ………………………………………………………………………………………… ۱:۱۵ ساعت
شهر آبادان ………………………………………………………………………………… ۱:۴۵ ساعت
بیمارستان امام علی (ع) ………………………………………………………………… ۲:۱۵ ساعت
خرمشهر ………………………………………………………………………………………… ۳۰ دقیقه
پاسگاه زید (شهدای رمضان) ………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
یادمان طلائیه ………………………………………………………………………………….. ۳ ساعت
بیمارستان امام حسین (ع) ……………………………………………………………… ۱:۱۵ ساعت
پادگان حمید ……………………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
اهواز ………………………………………………………………………………………… ۲:۱۵ ساعت
شهر آبادان ……………………………………………………………………………………… ۱ ساعت
بیمارستان امام علی (ع) ………………………………………………………………… ۱:۳۰ ساعت
اروند کنار ( یادمان والفجر ۸ ) …………………………………………………………….. ۲ ساعت
یادمان والفجر۸ تا …
شهر آبادان …………………………………………………………………………………….. ۴۵ دقیقه
بیمارستان امام علی (ع) ………………………………………………………………… ۱:۱۵ ساعت
خرمشهر ……………………………………………………………………………………. ۱:۱۵ ساعت
یادمان شلمچه …………………………………………………………………………….. ۱:۴۵ ساعت
بیمارستان امام حسین (ع) ……………………………………………………………… ۲:۱۵ ساعت
شهر اهواز[۲] ……………………………………………………………………………………… ۲ ساعت
[۱] – بر اساس محور فکّه – چنانه - دشت عباس
[۲] – بر اساس محور اتوبان آبادان – اهواز
پـی نـوشـت : هـنـگـام زیـارت مـا رو هـم دعـا کـنـیـد …
برچسب ها :
راهنمای مناطق عملیاتی جبهه جنوب ,